سلطنت بی پایان پارت ششم
سلطنت بی پایان پارت ششم
گمشو ازت بدم قاتل چطور تونستی اون آدما رو بکشی قاتل ازت متنفرم گمشو از خونم برو بیرون تهیونگ گفت الان برم آروم میشی گفتم گمشو انگشترشم پشت سرش انداختم تهیونگ رفت تهیونگ تو ماشینش بود آنقدر نگران ناراحت بود که محکم زد به فرمون گفت لعنت بهت جیسونگ تهیونگ دید که صدای شکستن شیشه میاد خواست بیاد که گفت به جهنم من لباسامو پوشیدم و رفتم اداره پلیس همه چی رو به نونهیا گفتم نونهیا گفت تو اینجا بمون ما میریم دستگیرشون کنیم بعد بعد چند ساعت دیدم نونهیا دستبند به تهیونگ چیهوپ شوگا نامجون جیمین زده نونهیا آمد من نونهیا رو بغل کردم و زدم زیر گریه تهیونگ گفت خودت خواستی بلای سرت میارم که مرغا ی آسمون به حالت گریه کنن نونهیا گفت هیچ غلطی نمیتونی بکنی بعد داهیون آمد تو فرمانده دوم ها سوک ته گفت که فقط ۳ سال زندان باشن و به هیچ وجه به کسی نمیگید که مافیای رو گرفتین داهیون گفت ناراحت نباش تو وظیفه تو انجام دادی جین جونگکوک من نونهیا هرجا میرفتیم دنبالمون میومد یه سال گذشت ما خونه مون غوض کردیم جین رفت ملاقات تهیونگ جین گفت جیسونگ نونهیا خونشونو عوض کردن نونهیا فرمانده شده جیسونگ اوای افسردگی شدید گرفته بود که الان خوبه داره میره کلاس کاراته تهیونگ گفت بهبه چشم روشن زنم داره میره کلاس کاراته جين گفت راستی دیروز جیسونگ رفت موتور خیلی باحالی رو گرفت تهیونگ گفت مراقبش باش چند ماه دیگه آزاد میشم و خودم به حسابش میرسم 😶 بعد چند ماه که تهیونگ از زندان آزاد شد من یه پیامی دریافت کردم که نوشته بود سلان بیبی ببخشید که خیلی وقته پیشت نبودم شب میام پیشت تا دردمو آروم کنم من ترسیدم گفتم تهیونگ چرا انقدر زود آزاد شد سریع به نونهیا زنگ زدم و همه چیو گفتم نونهیا آمد خونه شب شد رفتیم دم پنچره دیم چند تا ماشین مشکی که یکیشم نقره ای بود بیرون باز بهم پیام داد گفت بیب نمیای پایین گو شی رو گذاشتم زمین و با نونهیا رفتیم بالای پشت بوم تهیونگ به جونگکوک جیمین گفت برین بیارین حتی اگه نیومد با زور بیارین جونگکوک جیمین رفتن از پنچره گفت که نیستن بعد منو نونهیا سوار موتور شودیم و از پارکینگ خارج شودیم افراد تهیونگ مارو دیدن همشون با ماشین افتادن دنبالمون از شهر خارج شودیم تهیونگ به راننده میگفت سریع تر زود که یه سنگ جلوی چوخ موتور آمد و منو نونهیا با موتور پرت شودیم اون ور همشون پیاده شدن تهیونگ بدو بدو آمد طرفم دید کلأ سرم خونی به جین گفت نونهیا رو سوار ونوکن باید بریمشون بیمارستان تهیونگ منو بلند کرد برد توماشینش گفت خوب میشی نترس بعد ۱ ساعت به بیمارستان خصوصی رسیدیم سریع منو نونهیا رو بردن اتاق عمل من سرم و دستم شکسته بود نونهیا رو از آتاق عمل اودن بیرون تهیونگ به دکتر گفت حال اون یکی چطوره دکتر گفت خیلی بد به بدنش آسیب دیده تهیونگ گفت خوب میشه دکتر گفت بله اگه خوب غذا بخوره استراحت کنه کاملن خوب میشه نونهیا بردن تو یه اتاق که استراحت کنه تهیونگ یه شوکا گفت تو اتاق مراقب نونهیا باشه که فرار نکنه بعد چندین ساعت منو از اتاق عمل خارج کردن تهیونگ آمد گفت خوبه دکتر گفت عمل موفقی بود گفت بهترین اتاق رو براش آماده کنین منو به بهترین اتاق منتقل کردن من بیهوش بودم و چندیدن سرنگو آمپول بهم وصل یا زده بودن
تهیونگ کنار..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها حمایت کنید 💜
گمشو ازت بدم قاتل چطور تونستی اون آدما رو بکشی قاتل ازت متنفرم گمشو از خونم برو بیرون تهیونگ گفت الان برم آروم میشی گفتم گمشو انگشترشم پشت سرش انداختم تهیونگ رفت تهیونگ تو ماشینش بود آنقدر نگران ناراحت بود که محکم زد به فرمون گفت لعنت بهت جیسونگ تهیونگ دید که صدای شکستن شیشه میاد خواست بیاد که گفت به جهنم من لباسامو پوشیدم و رفتم اداره پلیس همه چی رو به نونهیا گفتم نونهیا گفت تو اینجا بمون ما میریم دستگیرشون کنیم بعد بعد چند ساعت دیدم نونهیا دستبند به تهیونگ چیهوپ شوگا نامجون جیمین زده نونهیا آمد من نونهیا رو بغل کردم و زدم زیر گریه تهیونگ گفت خودت خواستی بلای سرت میارم که مرغا ی آسمون به حالت گریه کنن نونهیا گفت هیچ غلطی نمیتونی بکنی بعد داهیون آمد تو فرمانده دوم ها سوک ته گفت که فقط ۳ سال زندان باشن و به هیچ وجه به کسی نمیگید که مافیای رو گرفتین داهیون گفت ناراحت نباش تو وظیفه تو انجام دادی جین جونگکوک من نونهیا هرجا میرفتیم دنبالمون میومد یه سال گذشت ما خونه مون غوض کردیم جین رفت ملاقات تهیونگ جین گفت جیسونگ نونهیا خونشونو عوض کردن نونهیا فرمانده شده جیسونگ اوای افسردگی شدید گرفته بود که الان خوبه داره میره کلاس کاراته تهیونگ گفت بهبه چشم روشن زنم داره میره کلاس کاراته جين گفت راستی دیروز جیسونگ رفت موتور خیلی باحالی رو گرفت تهیونگ گفت مراقبش باش چند ماه دیگه آزاد میشم و خودم به حسابش میرسم 😶 بعد چند ماه که تهیونگ از زندان آزاد شد من یه پیامی دریافت کردم که نوشته بود سلان بیبی ببخشید که خیلی وقته پیشت نبودم شب میام پیشت تا دردمو آروم کنم من ترسیدم گفتم تهیونگ چرا انقدر زود آزاد شد سریع به نونهیا زنگ زدم و همه چیو گفتم نونهیا آمد خونه شب شد رفتیم دم پنچره دیم چند تا ماشین مشکی که یکیشم نقره ای بود بیرون باز بهم پیام داد گفت بیب نمیای پایین گو شی رو گذاشتم زمین و با نونهیا رفتیم بالای پشت بوم تهیونگ به جونگکوک جیمین گفت برین بیارین حتی اگه نیومد با زور بیارین جونگکوک جیمین رفتن از پنچره گفت که نیستن بعد منو نونهیا سوار موتور شودیم و از پارکینگ خارج شودیم افراد تهیونگ مارو دیدن همشون با ماشین افتادن دنبالمون از شهر خارج شودیم تهیونگ به راننده میگفت سریع تر زود که یه سنگ جلوی چوخ موتور آمد و منو نونهیا با موتور پرت شودیم اون ور همشون پیاده شدن تهیونگ بدو بدو آمد طرفم دید کلأ سرم خونی به جین گفت نونهیا رو سوار ونوکن باید بریمشون بیمارستان تهیونگ منو بلند کرد برد توماشینش گفت خوب میشی نترس بعد ۱ ساعت به بیمارستان خصوصی رسیدیم سریع منو نونهیا رو بردن اتاق عمل من سرم و دستم شکسته بود نونهیا رو از آتاق عمل اودن بیرون تهیونگ به دکتر گفت حال اون یکی چطوره دکتر گفت خیلی بد به بدنش آسیب دیده تهیونگ گفت خوب میشه دکتر گفت بله اگه خوب غذا بخوره استراحت کنه کاملن خوب میشه نونهیا بردن تو یه اتاق که استراحت کنه تهیونگ یه شوکا گفت تو اتاق مراقب نونهیا باشه که فرار نکنه بعد چندین ساعت منو از اتاق عمل خارج کردن تهیونگ آمد گفت خوبه دکتر گفت عمل موفقی بود گفت بهترین اتاق رو براش آماده کنین منو به بهترین اتاق منتقل کردن من بیهوش بودم و چندیدن سرنگو آمپول بهم وصل یا زده بودن
تهیونگ کنار..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها حمایت کنید 💜
۵.۳k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.