عشق نگهبان
عشق نگهبان
پارت چهارم
بیدار شد گفت به به آجیم چی درست کرده گفتم همونی که دوست داری بعد که خورد رفتیم بیرون کلی خوش گذشت{ یک هفته بعد} تائو رفت توکیو من باز تنها شدم رفتم پاساژ نامجون به تهیونگ گفت عمارت دختره رو پیدا کردیم محافظاش خیلی زیادن و خوبیش اینه که همش زنن تهیونگ گفت پس فردا قرار پیشم باشه فردا خودمم میام تا همسرم کنمت که یکی از خدمتکاران آمد گفت ارباب یه نامه براتون امده تهیونگ گفت چیه خدمتکار گفت دعوت نامه اس برای چشن کیم پورتیشن تهیونگ گفت آه این چشن مزخرف بعد رفت لباس بپوشه تا برای مهمونی آماده بشه به اعضا هم گفت که آماده شن وقتی آماده شدن تهیونگ بقیه رفتن سوار ماشینا شون شدن بعضی از مافیا ها اون جا بودن با ورود تهیونگ تمام دخترا با جذابیت خوشگلی جذاب تهیونگ شده بودن تهیونگ اعضا رفتن تو جایگاه شوت بعد که جعب زیاد شده با ورود لوهان تمام دخترا چهار چشم شده بودن لوهان رفت تو جایگاهش نشست بعد یک ساعته همه مافیا ها میگفتن وای چه خوشگله اون دختره مافیا برادرش هم بزرگترین وخطرناک ترین مافیاتوکیو تهیونگ گفت درباره چه چیزی صحبت میکنن چیهوپ گفت من برم ببینم وقتی که چیهوپ رفت وحشت کرد
از دید چیهوپ داشتم میرفتم که ببینم کیه دیدم یه دختر با کلی افراد دخترو پسر داره میاد وقتی دقت کردم دیدم همونی دختری که تهیونگ دوسش داره
از دید جیسونگ برام یه دعوت نامه آمده بود باید بجای برادم برم خل منم مافیا میشم مافیای اسلحه رفتم یه لباس خیلی خفن پوشیدم ( همون پایینی )ن،*&؛ اماده شودم به افراد محافظام گفتم که بریم وقتی که به اون عمارت رسیدم همه ی مردا پسرا وقتی که منو دیدن چشاشو محوم شد من با برادرم حرف زده بود گفته بود که پیش لوهان دوستش بشینم وقتی که به سالن مافیاهارفتم تمامشون منو نگاه میکردن که لوهان دستی تکون داد رفتم پیشش صندلی من پیشش بود چشای خیلی از مردا از هدقه زده بود بیرون یکی شون
که کنار تهیونگ بود گفت وای اون دختره خیلی خیلی بی شد از حد خوشگله کاشکی مال من بود دوست دخترش گفت پس برو بگیرش پسره گفت مگه از جونم سیر شودم میدونی کسی که اونو بدزه یا اذیتش کنه برادرش تکه تکه میکنه تهیونگ یه پوز خندی زد گفت ولی من میکنم برای خودم من داشتم با لوهان گپ میزدم که تائو زنگ زد به لوهان گفتم من برم جواب بدم تهیونگ از صندلیش بلند شد و رفت بیرون من تو سالن بودم داشتم با تائو حرف میزدم که تهیونگ آمد کنارم نگام میکرد وقتی صحبتم تموم شد گفتم کاری داشتید تهیونگ گفت بله شما مافیای چه چیزی هستید خندیدم گفتم مافیای سلاح اسله و غیره تهیونگ گفت برای یه دختر خیلی کاره خطر ناکی پوز خندی زدم گفتم نه برای من مثل لباس خریدن گفتم تو بابای میا کوچولو نیستی خندید گفت هستم خیلی خوب یادتون مونده بعد لوهان آمد گفت جیسونگ بیا من از تهیونگ خداحافظی کردم رفتم تهیونگ عصبی نگاه کرد گفت خانم مافیای اسلحه مال خودمی رفت بعد که داشتن میرقصیدن لوهان گفت بیا باهم برقصیم کفتم چی چند تا پسر مافیا آمدن گفتن شازده خانم به ما لطف میکنید که با هم برقصیم گفتم نه من نمیرقصم تهیونگ عصبی شده بود که چند تا دختر آمدن گفتن به مت لطف میکنید که باهم برقصیم تهیونگ گفت نه😒 لوهان اسرار کرد گفتم نه که به زور با یه دختر دیگه انداختمش منو تهیونگ اینا فقط نشسته بودیم خیلی یا میومدن میگفتن که باهاشون برقصم ولی من قبول نمیکردم که دیرم تهیونگ بلند شد آمد کنارم نشست گفتم چیزی شده گفت می خوام با تو برقصم گفتم ولی من نمی رقصم تهیونگ گفت پس منم اینجا میمونم گفتم هر تور که میل دارید تهیونگ کنارم نشسته بود و بهم زول زده بود گفتم چرا اینجوری نگام میکنی تهیونگ خندید گفت اگه باهام نرقصی همینطور که هست آهی کشیدم گفتم باشه تهیونگ بلند شد دستشو آورد گفت پس بفرما پرنسس من گفتم جان🤨بلند شودم تهیونگ دستشو گذاشت پشت کمرم و با یه دستش دستمو گرفته بود داشتیم میرقصیدم یونگی به اعضا گفت تهیونگ داره خوب پیش میره ۱۰ دقیقه رقصیدیم وسط ها بود که من تهیونگ رو ول کردم رفتم بیرونوتا هوا بخورم تهیونگ خندید آمد دنبالم گفت چرا اينجوری کردی گفتم نمیدونم یه جوری بود
تهیونگ گفت بد بود .گفتم نه نه اصلا ولی اصلا با یه پسر قرینه نرقصیده بودم تهیونگ گفت دیگه غریبه نیستم گفتم چی گفت هیچی بعد که چشن تموم شد من از لوهان خداحافظی کردم بعد رفتم سواروماشین شودیم وسط راه تمام ماشین ها پنچل شودن از ماشین پیاده شدم دیدم ماشین تمام چرخاش پنچره شده برگشتم ببینم که بقیع چرخا سالمن یه دستمال آمد جلوی دهنم دیگه هیچی یادم نیومد
〔از زبان تهیونگ 〕
ــــــــــــــ
ممنون از حمایتاتون🤗
پارت چهارم
بیدار شد گفت به به آجیم چی درست کرده گفتم همونی که دوست داری بعد که خورد رفتیم بیرون کلی خوش گذشت{ یک هفته بعد} تائو رفت توکیو من باز تنها شدم رفتم پاساژ نامجون به تهیونگ گفت عمارت دختره رو پیدا کردیم محافظاش خیلی زیادن و خوبیش اینه که همش زنن تهیونگ گفت پس فردا قرار پیشم باشه فردا خودمم میام تا همسرم کنمت که یکی از خدمتکاران آمد گفت ارباب یه نامه براتون امده تهیونگ گفت چیه خدمتکار گفت دعوت نامه اس برای چشن کیم پورتیشن تهیونگ گفت آه این چشن مزخرف بعد رفت لباس بپوشه تا برای مهمونی آماده بشه به اعضا هم گفت که آماده شن وقتی آماده شدن تهیونگ بقیه رفتن سوار ماشینا شون شدن بعضی از مافیا ها اون جا بودن با ورود تهیونگ تمام دخترا با جذابیت خوشگلی جذاب تهیونگ شده بودن تهیونگ اعضا رفتن تو جایگاه شوت بعد که جعب زیاد شده با ورود لوهان تمام دخترا چهار چشم شده بودن لوهان رفت تو جایگاهش نشست بعد یک ساعته همه مافیا ها میگفتن وای چه خوشگله اون دختره مافیا برادرش هم بزرگترین وخطرناک ترین مافیاتوکیو تهیونگ گفت درباره چه چیزی صحبت میکنن چیهوپ گفت من برم ببینم وقتی که چیهوپ رفت وحشت کرد
از دید چیهوپ داشتم میرفتم که ببینم کیه دیدم یه دختر با کلی افراد دخترو پسر داره میاد وقتی دقت کردم دیدم همونی دختری که تهیونگ دوسش داره
از دید جیسونگ برام یه دعوت نامه آمده بود باید بجای برادم برم خل منم مافیا میشم مافیای اسلحه رفتم یه لباس خیلی خفن پوشیدم ( همون پایینی )ن،*&؛ اماده شودم به افراد محافظام گفتم که بریم وقتی که به اون عمارت رسیدم همه ی مردا پسرا وقتی که منو دیدن چشاشو محوم شد من با برادرم حرف زده بود گفته بود که پیش لوهان دوستش بشینم وقتی که به سالن مافیاهارفتم تمامشون منو نگاه میکردن که لوهان دستی تکون داد رفتم پیشش صندلی من پیشش بود چشای خیلی از مردا از هدقه زده بود بیرون یکی شون
که کنار تهیونگ بود گفت وای اون دختره خیلی خیلی بی شد از حد خوشگله کاشکی مال من بود دوست دخترش گفت پس برو بگیرش پسره گفت مگه از جونم سیر شودم میدونی کسی که اونو بدزه یا اذیتش کنه برادرش تکه تکه میکنه تهیونگ یه پوز خندی زد گفت ولی من میکنم برای خودم من داشتم با لوهان گپ میزدم که تائو زنگ زد به لوهان گفتم من برم جواب بدم تهیونگ از صندلیش بلند شد و رفت بیرون من تو سالن بودم داشتم با تائو حرف میزدم که تهیونگ آمد کنارم نگام میکرد وقتی صحبتم تموم شد گفتم کاری داشتید تهیونگ گفت بله شما مافیای چه چیزی هستید خندیدم گفتم مافیای سلاح اسله و غیره تهیونگ گفت برای یه دختر خیلی کاره خطر ناکی پوز خندی زدم گفتم نه برای من مثل لباس خریدن گفتم تو بابای میا کوچولو نیستی خندید گفت هستم خیلی خوب یادتون مونده بعد لوهان آمد گفت جیسونگ بیا من از تهیونگ خداحافظی کردم رفتم تهیونگ عصبی نگاه کرد گفت خانم مافیای اسلحه مال خودمی رفت بعد که داشتن میرقصیدن لوهان گفت بیا باهم برقصیم کفتم چی چند تا پسر مافیا آمدن گفتن شازده خانم به ما لطف میکنید که با هم برقصیم گفتم نه من نمیرقصم تهیونگ عصبی شده بود که چند تا دختر آمدن گفتن به مت لطف میکنید که باهم برقصیم تهیونگ گفت نه😒 لوهان اسرار کرد گفتم نه که به زور با یه دختر دیگه انداختمش منو تهیونگ اینا فقط نشسته بودیم خیلی یا میومدن میگفتن که باهاشون برقصم ولی من قبول نمیکردم که دیرم تهیونگ بلند شد آمد کنارم نشست گفتم چیزی شده گفت می خوام با تو برقصم گفتم ولی من نمی رقصم تهیونگ گفت پس منم اینجا میمونم گفتم هر تور که میل دارید تهیونگ کنارم نشسته بود و بهم زول زده بود گفتم چرا اینجوری نگام میکنی تهیونگ خندید گفت اگه باهام نرقصی همینطور که هست آهی کشیدم گفتم باشه تهیونگ بلند شد دستشو آورد گفت پس بفرما پرنسس من گفتم جان🤨بلند شودم تهیونگ دستشو گذاشت پشت کمرم و با یه دستش دستمو گرفته بود داشتیم میرقصیدم یونگی به اعضا گفت تهیونگ داره خوب پیش میره ۱۰ دقیقه رقصیدیم وسط ها بود که من تهیونگ رو ول کردم رفتم بیرونوتا هوا بخورم تهیونگ خندید آمد دنبالم گفت چرا اينجوری کردی گفتم نمیدونم یه جوری بود
تهیونگ گفت بد بود .گفتم نه نه اصلا ولی اصلا با یه پسر قرینه نرقصیده بودم تهیونگ گفت دیگه غریبه نیستم گفتم چی گفت هیچی بعد که چشن تموم شد من از لوهان خداحافظی کردم بعد رفتم سواروماشین شودیم وسط راه تمام ماشین ها پنچل شودن از ماشین پیاده شدم دیدم ماشین تمام چرخاش پنچره شده برگشتم ببینم که بقیع چرخا سالمن یه دستمال آمد جلوی دهنم دیگه هیچی یادم نیومد
〔از زبان تهیونگ 〕
ــــــــــــــ
ممنون از حمایتاتون🤗
۱۳.۱k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.