درسی چنین میانه میدانم...
+ راستش هیچوقت فکرش را نمیکردم...
_ اصلا شاید مشکل همینجاست دختر... تو چقدر فکر میکنی؟!
خندید... همیشه وسط جدی ترین حرفهایم رشته حرف را از دستم در می آورد...
ادامه داد: اصلا تو که اینقدر به همه چیز فکر میکردی چطور عاشق من شدی؟!
نگاهش کردم...
احساس میکردم یکروز، وسط مکالمه دونفره مان این دیالوگ تکرار شده بود...
با این تفاوت که سوال کننده من بودم...
و او گفته بود:
چطور عاشقت نمیشدم...
عشق!!!
صدای کشیده شدن چرخ صندلی روی زمین رشته افکارم را برید...
حالا دقیقا مقابلم نشسته بود...
کمترین فاصله ما یک میز مستطیلی بود و گلدان...
و تعدادی کاغذ کلاسوری که یادم می آورد کلی درس تلنبار شده دارم...
کاغذها را بهم زد و گفت: حسابی سرت شلوغ شده...
بغض کردم... لبهایم را محکم بهم چسباندم و عضلات فکم را منقبض کردم...
سرش را بالا آورد و متعجب گفت: الهام!!!
و همین اسم کافی بود تا مرا متقاعد کند جای حدود شرعی در عالم دنیاست و برزخ خیال انسان به اندازه لمس دستهایش به من جواز میدهد...
___ خانمها امروز زودتر تعطیل میکنیم...
کتابدار گفت و رفت...
یارجان هم رفت...
من ماندم و ردپای دستهایی که حسرت لمسش روی دلم ماند...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
#اینم_میگذره
#امتحان_جامع_خر_است
#چیه_این_دنیا
#من_دلم_تنگه
#دستات_رو_به_من_قرض_بده
#دست_درد_خر_است
_ اصلا شاید مشکل همینجاست دختر... تو چقدر فکر میکنی؟!
خندید... همیشه وسط جدی ترین حرفهایم رشته حرف را از دستم در می آورد...
ادامه داد: اصلا تو که اینقدر به همه چیز فکر میکردی چطور عاشق من شدی؟!
نگاهش کردم...
احساس میکردم یکروز، وسط مکالمه دونفره مان این دیالوگ تکرار شده بود...
با این تفاوت که سوال کننده من بودم...
و او گفته بود:
چطور عاشقت نمیشدم...
عشق!!!
صدای کشیده شدن چرخ صندلی روی زمین رشته افکارم را برید...
حالا دقیقا مقابلم نشسته بود...
کمترین فاصله ما یک میز مستطیلی بود و گلدان...
و تعدادی کاغذ کلاسوری که یادم می آورد کلی درس تلنبار شده دارم...
کاغذها را بهم زد و گفت: حسابی سرت شلوغ شده...
بغض کردم... لبهایم را محکم بهم چسباندم و عضلات فکم را منقبض کردم...
سرش را بالا آورد و متعجب گفت: الهام!!!
و همین اسم کافی بود تا مرا متقاعد کند جای حدود شرعی در عالم دنیاست و برزخ خیال انسان به اندازه لمس دستهایش به من جواز میدهد...
___ خانمها امروز زودتر تعطیل میکنیم...
کتابدار گفت و رفت...
یارجان هم رفت...
من ماندم و ردپای دستهایی که حسرت لمسش روی دلم ماند...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
#اینم_میگذره
#امتحان_جامع_خر_است
#چیه_این_دنیا
#من_دلم_تنگه
#دستات_رو_به_من_قرض_بده
#دست_درد_خر_است
۸۸.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.