تو مال من ( پارت ۱۶ حذف شده بود )
تو مال منی
پارت ۱۶
ا.ت ویو
اومد سمتم و یهو منو کشید سمت خودش و من رو به خودش چسبوند
کوک ویو
اومد نزدیک ا.ت و کشیدش تو بغلش اون قرار بود همسر من بشه و اینکه الان بغل یه مرد هست خیلی بده و ابرو بر هست .
تا خواستم ا.ت رو بکشم خودش ا.ت رو ول کرد و گفت
یون سئوک : خب خانم ا.ت از جلو جذاب ترین شاید برا خودم کردمت( پوزخند )
ا.ت : بلخره ولم کرد ولی با چیزی که گفت خیلی تعجب کردم.
به جونگ کوک نگاه کردم که خیلی ریلکس داشت نگاه میکرد
واقعا براش متاسفم
یو سئوک : بعداً میبینمت یون ا.ت
ویو جونگ کوک
خیلی عصبانی شده بودم ولی خودم رو کنترل کردم تا آخر سر به خدمتش برسم ولی با آخرین حرفش کنترلم رو از دست دادم و یه دونه زدم تو اون صورتش که پهن زمین شد
ویو ا.ت
یون سئوک داشت میرفت که برگشت به من گفت « بعداً میبینمت یون ا.ت » اون الان چی گفت اسم خودش رو ، رو من گذاشت خواستم برینم بهش که جونگ کوک یه مشت بهش زد واقعا دلم خنک شد
کوک : یون سئوک هر چیزی خواستی گفتی صبر کردم ولی خودت هم میدونی وقتی من عصبانی بشم دیگه کنترلم رو از دست میدم ( عصبانی و عربده )
میخواستی با من صحبت کنی بیا باهم صحبت کنیم ( بلند و عصبانی )
ویو کوک
از مو های اون حرومzاده گرفتم و دنبال خودم کشوندم
همین جوری تو راه رو میگردوندمش و همه با تعجب بهم نگاه میکردن یونا و ا.ت هم هی صدام میزدن ولی جواب نمیدادم
ویو ا.ت
همون لحظه که جونگ کوک زدش از موهاش گرفت و برد داخل راه رو به همه طبقات شرکت برد همه با تعجب نگاش میکردن معلوم بود خیلی عصبی شده
من و یونا هر چقدر صداش زدیم اصلا جواب نمیداد رفتم جلو دستش رو گرفتم که یهو...
پارت ۱۶
ا.ت ویو
اومد سمتم و یهو منو کشید سمت خودش و من رو به خودش چسبوند
کوک ویو
اومد نزدیک ا.ت و کشیدش تو بغلش اون قرار بود همسر من بشه و اینکه الان بغل یه مرد هست خیلی بده و ابرو بر هست .
تا خواستم ا.ت رو بکشم خودش ا.ت رو ول کرد و گفت
یون سئوک : خب خانم ا.ت از جلو جذاب ترین شاید برا خودم کردمت( پوزخند )
ا.ت : بلخره ولم کرد ولی با چیزی که گفت خیلی تعجب کردم.
به جونگ کوک نگاه کردم که خیلی ریلکس داشت نگاه میکرد
واقعا براش متاسفم
یو سئوک : بعداً میبینمت یون ا.ت
ویو جونگ کوک
خیلی عصبانی شده بودم ولی خودم رو کنترل کردم تا آخر سر به خدمتش برسم ولی با آخرین حرفش کنترلم رو از دست دادم و یه دونه زدم تو اون صورتش که پهن زمین شد
ویو ا.ت
یون سئوک داشت میرفت که برگشت به من گفت « بعداً میبینمت یون ا.ت » اون الان چی گفت اسم خودش رو ، رو من گذاشت خواستم برینم بهش که جونگ کوک یه مشت بهش زد واقعا دلم خنک شد
کوک : یون سئوک هر چیزی خواستی گفتی صبر کردم ولی خودت هم میدونی وقتی من عصبانی بشم دیگه کنترلم رو از دست میدم ( عصبانی و عربده )
میخواستی با من صحبت کنی بیا باهم صحبت کنیم ( بلند و عصبانی )
ویو کوک
از مو های اون حرومzاده گرفتم و دنبال خودم کشوندم
همین جوری تو راه رو میگردوندمش و همه با تعجب بهم نگاه میکردن یونا و ا.ت هم هی صدام میزدن ولی جواب نمیدادم
ویو ا.ت
همون لحظه که جونگ کوک زدش از موهاش گرفت و برد داخل راه رو به همه طبقات شرکت برد همه با تعجب نگاش میکردن معلوم بود خیلی عصبی شده
من و یونا هر چقدر صداش زدیم اصلا جواب نمیداد رفتم جلو دستش رو گرفتم که یهو...
- ۱۶.۹k
- ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط