p5
ات رسید به در خونشون
ویو ات
رفتم تو خونه دیدم که پدرم داره آبجو میخوره
ات: بس کن دیگه بسه چخبره اه بو گند گرفته خونه رو(عصبی)
پ/ا: تو یکی خفه شو
ات: بیا اینم پول
پ/ا: کمه ولی باشه
ات: ای کاش میدونستی چقدر دارم عذاب میکشم(آروم گفت فقط خودش بشنوه)
پ/ا: چیزی گفتی؟
ات: نه
من میرم بخوابم خستم
پ/ا: منم میرم (میره قمار میکنه)
ات: مواظب خودت باش
پ/ا: با بچه حرف میزنی؟
ات: من سرم درد داره سر به سرم نزارمن رفتم
ات رفت تو اتاقش خوابش برد
ویو پدر ات تو قمارخونه
داشتم میرفتم سمت قمارخونه دیدم چند تا مرد سیاه پوش نشستن منتظره منن
پ/ا: شما کی هستین من با اقای پارک جیمین قرار بود قمار کنم
علامت مرد سیاه پوش یعنی همون بادیگاردرو با&نشون میدم
&: ما از طرف ارباب امدیم ایشون گفتن حالشون خوب نیست ما بجاش باهاتون بازی میکنیم
پ/ا: ترسیده ببازه؟(خنده)
&: آقا حرف دهنتون رو بفهمید کاری نکنید که پشیمون شید به امدنتون به اینجا
پ/ا: دیدم که خیلی بزرگ هیکل هستن گفتم
پ/ا: باشه باشه بابا اصلا بیاین شروع کنیم
&: 5دور فقط بازی میکنیم
پ/ا: باشه شروع کنیم
بازی شروع شده
برای بار اول پدر ات برد
پ/ا: خب خب از الان معلومه که کی برندس
&: آقای کیم خیلی زودقضاوت نکنید(فامیلیش کیم هستش)
پ/ا: ببینیم مو تعریف کنیم
برای بار دوم بادیگارد برنده شد
پ/ا: اه شما تقلب کردین(با داد)
&: میبینم که عصبی شدی آقای کیم
پ/ا: اهههههه شروع کن
برای بار سوم بادیگارد دوباره برنده شد برای بار چهارم و پنجم هم همینطور
پ/ا: اههههههههه شماها شما تقلب کردین(با داد)
&: ساکت شوووو
پ/ا: خب حالا بیا اینم پول
&: به بادیگارد های دیگه میگه به ارباب زنگ بزنید ببینید چی میخوادپول؟
یکیاز بادیگار دا زنگ زد به جیمین
جیمن: الو
~: ارباب تبریک میگم شما بردین
جیمین: خوب برای این زنگ زدی؟
~: نه ارباب میخواستم بدونم پول لازم دارین یا چیز دیگه؟
جیمین: اوم بگو دختر یه دختر میخوام نزدیکای20یا21ساله باشه
~: چشم ارباب خدافظ
قطع کردن
~: ارباب گفتن که یه دختر میخوایم که نزدیک های20-21سال باشه
&: خب آقای کیم دختری داری؟
پ/ا: میخوایین چیکار کنین باهاش؟
&: ببریم پیش ارباب
پ/ا: خب میدونم ولی اربابتون چیکارش داره
ادامه دارد...
ویو ات
رفتم تو خونه دیدم که پدرم داره آبجو میخوره
ات: بس کن دیگه بسه چخبره اه بو گند گرفته خونه رو(عصبی)
پ/ا: تو یکی خفه شو
ات: بیا اینم پول
پ/ا: کمه ولی باشه
ات: ای کاش میدونستی چقدر دارم عذاب میکشم(آروم گفت فقط خودش بشنوه)
پ/ا: چیزی گفتی؟
ات: نه
من میرم بخوابم خستم
پ/ا: منم میرم (میره قمار میکنه)
ات: مواظب خودت باش
پ/ا: با بچه حرف میزنی؟
ات: من سرم درد داره سر به سرم نزارمن رفتم
ات رفت تو اتاقش خوابش برد
ویو پدر ات تو قمارخونه
داشتم میرفتم سمت قمارخونه دیدم چند تا مرد سیاه پوش نشستن منتظره منن
پ/ا: شما کی هستین من با اقای پارک جیمین قرار بود قمار کنم
علامت مرد سیاه پوش یعنی همون بادیگاردرو با&نشون میدم
&: ما از طرف ارباب امدیم ایشون گفتن حالشون خوب نیست ما بجاش باهاتون بازی میکنیم
پ/ا: ترسیده ببازه؟(خنده)
&: آقا حرف دهنتون رو بفهمید کاری نکنید که پشیمون شید به امدنتون به اینجا
پ/ا: دیدم که خیلی بزرگ هیکل هستن گفتم
پ/ا: باشه باشه بابا اصلا بیاین شروع کنیم
&: 5دور فقط بازی میکنیم
پ/ا: باشه شروع کنیم
بازی شروع شده
برای بار اول پدر ات برد
پ/ا: خب خب از الان معلومه که کی برندس
&: آقای کیم خیلی زودقضاوت نکنید(فامیلیش کیم هستش)
پ/ا: ببینیم مو تعریف کنیم
برای بار دوم بادیگارد برنده شد
پ/ا: اه شما تقلب کردین(با داد)
&: میبینم که عصبی شدی آقای کیم
پ/ا: اهههههه شروع کن
برای بار سوم بادیگارد دوباره برنده شد برای بار چهارم و پنجم هم همینطور
پ/ا: اههههههههه شماها شما تقلب کردین(با داد)
&: ساکت شوووو
پ/ا: خب حالا بیا اینم پول
&: به بادیگارد های دیگه میگه به ارباب زنگ بزنید ببینید چی میخوادپول؟
یکیاز بادیگار دا زنگ زد به جیمین
جیمن: الو
~: ارباب تبریک میگم شما بردین
جیمین: خوب برای این زنگ زدی؟
~: نه ارباب میخواستم بدونم پول لازم دارین یا چیز دیگه؟
جیمین: اوم بگو دختر یه دختر میخوام نزدیکای20یا21ساله باشه
~: چشم ارباب خدافظ
قطع کردن
~: ارباب گفتن که یه دختر میخوایم که نزدیک های20-21سال باشه
&: خب آقای کیم دختری داری؟
پ/ا: میخوایین چیکار کنین باهاش؟
&: ببریم پیش ارباب
پ/ا: خب میدونم ولی اربابتون چیکارش داره
ادامه دارد...
۹.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.