Pt
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁴"
توی فکر بودم و دستم رو روی قلبم فشرده بودم که در اتاق با صدای ضعیفی باز شد...
و باعث شد این سری واقعا بترسم!
این کیه؟ جونگکوک رو که من بیرون اتاق چند دقیقه پیش دیدم! پس این کیه؟
وای نکنه دزد باشه؟.. چرا من قلبم اینقدر تند تند میزنه؟..
صدای قدم های شمرده شمرده و آرومش کنار گوش های تیز من شنیده میشد و میدونستم داره سمت من میاد.
اما اگه توی این حالت بمونم ممکنه بخواد منو بکشه آره...
من باید برگردم ببینم کیه! اصن شاید هیونه؟ زنعمو یا عمو یا حتی مامان و بابا؟..
چرا باید فوری بترسم، صدای نشستنش درست پشتم روی تشک اومد که...
سریع برگشتم و از زیر پتو در اومدم و از یهویی دیدن چهره جونگکوک جیغ کشیدم...
اما تا صدا از لای ل..ب هام خارج بشه دستش محکم روی ده..نم نشست.
کوک: +هیششش منم!
دستم رو ناخداگاه روی قلبم فشردم...
آروم دستش رو از جلوی ده..نم برداشت که سریع نشستم.
کوک: +ترسوندمت؟!
عصبی شده بودم و لحنم کمی عصبی بود:
آرا: _هیچ معلوم هست چرا نصف شبی اومدی داخل اتاقی که من میخوابمم؟!
کوک: +هیشش.. آروم.. صدای من خیلی از صدای تو بلند تره! با اون لحن برای من حرف نزن...
من چرا از لحنش دلخور شدم؟ زیادی نازک نارنجی بودم که ل..ب برچیدم و به نقطه ی کوری از زمین خیره شدم؟
کوک: +حالا نمیخواد اونجوری کنی قیافتو که منو بیشتر روانی خودت کنی! به نظر خودت چرا اومدم اینجا؟
نگاهمو مظلوم بالا گرفتم و شونه بالا انداختم.
کوک: +خیلی مشخص نیست؟ بقیه چرا میان تو اتاق دوست دخترشون؟ چون میخوام پیشت بخوابم...
توی فکر بودم و دستم رو روی قلبم فشرده بودم که در اتاق با صدای ضعیفی باز شد...
و باعث شد این سری واقعا بترسم!
این کیه؟ جونگکوک رو که من بیرون اتاق چند دقیقه پیش دیدم! پس این کیه؟
وای نکنه دزد باشه؟.. چرا من قلبم اینقدر تند تند میزنه؟..
صدای قدم های شمرده شمرده و آرومش کنار گوش های تیز من شنیده میشد و میدونستم داره سمت من میاد.
اما اگه توی این حالت بمونم ممکنه بخواد منو بکشه آره...
من باید برگردم ببینم کیه! اصن شاید هیونه؟ زنعمو یا عمو یا حتی مامان و بابا؟..
چرا باید فوری بترسم، صدای نشستنش درست پشتم روی تشک اومد که...
سریع برگشتم و از زیر پتو در اومدم و از یهویی دیدن چهره جونگکوک جیغ کشیدم...
اما تا صدا از لای ل..ب هام خارج بشه دستش محکم روی ده..نم نشست.
کوک: +هیششش منم!
دستم رو ناخداگاه روی قلبم فشردم...
آروم دستش رو از جلوی ده..نم برداشت که سریع نشستم.
کوک: +ترسوندمت؟!
عصبی شده بودم و لحنم کمی عصبی بود:
آرا: _هیچ معلوم هست چرا نصف شبی اومدی داخل اتاقی که من میخوابمم؟!
کوک: +هیشش.. آروم.. صدای من خیلی از صدای تو بلند تره! با اون لحن برای من حرف نزن...
من چرا از لحنش دلخور شدم؟ زیادی نازک نارنجی بودم که ل..ب برچیدم و به نقطه ی کوری از زمین خیره شدم؟
کوک: +حالا نمیخواد اونجوری کنی قیافتو که منو بیشتر روانی خودت کنی! به نظر خودت چرا اومدم اینجا؟
نگاهمو مظلوم بالا گرفتم و شونه بالا انداختم.
کوک: +خیلی مشخص نیست؟ بقیه چرا میان تو اتاق دوست دخترشون؟ چون میخوام پیشت بخوابم...
- ۳.۱k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط