𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁵"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁵"
چشمام گرد شد... گوشم ایراد پیدا کرده؟
چی؟ چی داره میگه؟ میخواااد پیش من بخوابههه:/؟ مننن؟ پیشِ آرااا؟
کوک: +ها چیه؟ چرا اونجوری نگاهم میکنی؟ برو اونور تر میخوام بخوابم...
خشک شده به صورتش خیره بودم!
حتما ک..خل شدم یا دارم خوابی چیزی میبینم، مگه میشه من پیش یه مرررد بخوابم؟
وجدان: یعنی با خودت فکر کردی دوتا کیس کیس کیس تموم میشه میره؟!
دستش رو جلوی صورتم تکون داد که هل شده تنها یک کلمه گفتم: _نههه
پکر نگاهم کرد که به خودم اومدم و ادامه دادم: _م..من و تو.. یعنی ما.. دو روز هم نشده که باهمیم و تاحالا حتی یه قرازِ د..درست و حسابی نذاشتیم!
کوک: +خب که چی؟
آرا: _ی..یعنی م..من آمادگی..
کوک: +مگه میخوام بک..نمت که آمادگی نداری؟
از این همه بی پرده بودنش مخم سوت کشید و داد زدم: _آیششش بی ادبِ نفهممم
از خجالت قلبم داشت میوفتاد تو حلقم...
وقتی عصبانیتم رو دید سریع گفت:
کوک: +عاممم ببخشید.. چیزه.. نمیدونستم اینقدر و در این حددد پاستوریزه ای!
بیشعوررررر خودش نفهمه! من باید بگم عاااح؟
ناموصا چه انتظاری از من دااااره... ای خداا
آرا: _واقعا که واقعاااا کههعع تو خیلیی...
کوک: +باشه من هرچیم، میری اونور تر یا بیرمت؟
یه نگاه به اون و یه نگاه به تشکم کردم و با تهدید گفتم:
آرا: _مگه تو خوابتتت ببینی که پیشِ من..
هنوز حرفم تموم نشده بود که منو مثل یه باد اونور تر هل داد و دراز کشید.
کوک: +خیلی تاثیرگذار بود!
وای قلبم.. نگاهشو نگاه کن، لعنتی اینجوری که من دارم سکته میکنم!
چشمام گرد شد... گوشم ایراد پیدا کرده؟
چی؟ چی داره میگه؟ میخواااد پیش من بخوابههه:/؟ مننن؟ پیشِ آرااا؟
کوک: +ها چیه؟ چرا اونجوری نگاهم میکنی؟ برو اونور تر میخوام بخوابم...
خشک شده به صورتش خیره بودم!
حتما ک..خل شدم یا دارم خوابی چیزی میبینم، مگه میشه من پیش یه مرررد بخوابم؟
وجدان: یعنی با خودت فکر کردی دوتا کیس کیس کیس تموم میشه میره؟!
دستش رو جلوی صورتم تکون داد که هل شده تنها یک کلمه گفتم: _نههه
پکر نگاهم کرد که به خودم اومدم و ادامه دادم: _م..من و تو.. یعنی ما.. دو روز هم نشده که باهمیم و تاحالا حتی یه قرازِ د..درست و حسابی نذاشتیم!
کوک: +خب که چی؟
آرا: _ی..یعنی م..من آمادگی..
کوک: +مگه میخوام بک..نمت که آمادگی نداری؟
از این همه بی پرده بودنش مخم سوت کشید و داد زدم: _آیششش بی ادبِ نفهممم
از خجالت قلبم داشت میوفتاد تو حلقم...
وقتی عصبانیتم رو دید سریع گفت:
کوک: +عاممم ببخشید.. چیزه.. نمیدونستم اینقدر و در این حددد پاستوریزه ای!
بیشعوررررر خودش نفهمه! من باید بگم عاااح؟
ناموصا چه انتظاری از من دااااره... ای خداا
آرا: _واقعا که واقعاااا کههعع تو خیلیی...
کوک: +باشه من هرچیم، میری اونور تر یا بیرمت؟
یه نگاه به اون و یه نگاه به تشکم کردم و با تهدید گفتم:
آرا: _مگه تو خوابتتت ببینی که پیشِ من..
هنوز حرفم تموم نشده بود که منو مثل یه باد اونور تر هل داد و دراز کشید.
کوک: +خیلی تاثیرگذار بود!
وای قلبم.. نگاهشو نگاه کن، لعنتی اینجوری که من دارم سکته میکنم!
۲.۵k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.