چشمای قشنگ تو
#part46
اروشا:همچنین
دیانا:چند ساله ویالون کارمیکنی؟
اروشا:حدود۸سالی میشه
از ۱۰ سالگی کلاس میرفتم
دیانا:اوففف پس حسابی واردی
اروشا:بعد۸سال خب چه توقعی داری😂
دیانا:من چن وقت بود تو کما بودم واگرنه دوست داشتم پیانو کار کنم وقتی تازه داشتم تصمیم میگرفتم اون اتفاقا افتاد
اروشا:الهی چرا چی شده بود
دیانا:مهم نیس
اروشا:بگو دیگه من خیلی سمجم
دیانا:خانوادم منو میخواستن بدن ی پسری که دوستش نداشتم ولی اونا اصرار داشتن منم خواستم با قرص خودکشی کنم
اروشا:چقد داستان زندگیت برعکس منه من عاشق یه پسری شدم اونم دوستم داشت ولی نزاشتن بهم برسیم
دیانا:اخی خیلی بده آدم کسیو که دوسش داره کنار یکی دیگه ببینه
اروشا تو چشاش اشک جمع شد
دیانا:چرا بغض کردی
اروشا:شایدم منو دوست نداشت چون به ۲ماه نکشید نامزد کرد فقط منو عاشق خودش کرد
دیانا:خانوات چرا نزاشتن باهاش ازدواج کنی؟
اروشا:نمیدونم شاید به خاطر اینکه پسر داییم ازم خاستگاری کرده و اونا بخوان منو عروس اونا کنن ولی من نمیزارم تهش مثل تو اقدام به خودکشی میکنم
دیانا:نه نه اصلا این احمقانه ترین کاری بود من کردم تو دیگه نکن من مطمئن یکی پیدا میشه ک دوستش داشته باشی
با اومدن مهماندار بالای سرمون حرفمون نصفه موند
مهماندار:وقت ناهاره
اروشاودیانا:ممنون
مهماندار:زرشک پلو با مرغ میل دارید یا فسنجون
دیانا:من عاشق فسنجون بودم و گفتم من فسنجون میخوام با نوشابه مشکی و اروشم همچه چیزشو برعکس من خواست زرشک پلو با نوشابه نارنجی
اروشا:همچنین
دیانا:چند ساله ویالون کارمیکنی؟
اروشا:حدود۸سالی میشه
از ۱۰ سالگی کلاس میرفتم
دیانا:اوففف پس حسابی واردی
اروشا:بعد۸سال خب چه توقعی داری😂
دیانا:من چن وقت بود تو کما بودم واگرنه دوست داشتم پیانو کار کنم وقتی تازه داشتم تصمیم میگرفتم اون اتفاقا افتاد
اروشا:الهی چرا چی شده بود
دیانا:مهم نیس
اروشا:بگو دیگه من خیلی سمجم
دیانا:خانوادم منو میخواستن بدن ی پسری که دوستش نداشتم ولی اونا اصرار داشتن منم خواستم با قرص خودکشی کنم
اروشا:چقد داستان زندگیت برعکس منه من عاشق یه پسری شدم اونم دوستم داشت ولی نزاشتن بهم برسیم
دیانا:اخی خیلی بده آدم کسیو که دوسش داره کنار یکی دیگه ببینه
اروشا تو چشاش اشک جمع شد
دیانا:چرا بغض کردی
اروشا:شایدم منو دوست نداشت چون به ۲ماه نکشید نامزد کرد فقط منو عاشق خودش کرد
دیانا:خانوات چرا نزاشتن باهاش ازدواج کنی؟
اروشا:نمیدونم شاید به خاطر اینکه پسر داییم ازم خاستگاری کرده و اونا بخوان منو عروس اونا کنن ولی من نمیزارم تهش مثل تو اقدام به خودکشی میکنم
دیانا:نه نه اصلا این احمقانه ترین کاری بود من کردم تو دیگه نکن من مطمئن یکی پیدا میشه ک دوستش داشته باشی
با اومدن مهماندار بالای سرمون حرفمون نصفه موند
مهماندار:وقت ناهاره
اروشاودیانا:ممنون
مهماندار:زرشک پلو با مرغ میل دارید یا فسنجون
دیانا:من عاشق فسنجون بودم و گفتم من فسنجون میخوام با نوشابه مشکی و اروشم همچه چیزشو برعکس من خواست زرشک پلو با نوشابه نارنجی
۴.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.