چون شقایق در غمت سر در گریبانیم ما
چون شقایق در غمت سر در گریبانیم ما
زاهد خلوت نشین صحن بستانیم ما
بس که وابسته به شیرینی غمهای توایم
از تمام شادی_عالم گریزانیم ما ....
با همه دلدادگی خود خلاف عاشقان
کشته ی زیبایی آن تیغ مژگانیم ما
زورق احساس خودرا زین حوالی وارهان
کز غمت آبستن صد شعله طوفانیم ما
چون چراغ لاله سوزی در گذرگاه نسیم
سوخته در غربت شام خیابانیم ما
بهتر از آلاله ها درخون خود رقصیده ایم
تا نگویی کمتر از خیل شهیدانیم ما
دور از آغوش گرم و مهربان نیستی
پتک سنگین زمان را عین سندانیم ما
روی گلبرگ فراموشی به باغ خاطره
شبنم افتاده از چشم_عزیزانیم ما
زاهد خلوت نشین صحن بستانیم ما
بس که وابسته به شیرینی غمهای توایم
از تمام شادی_عالم گریزانیم ما ....
با همه دلدادگی خود خلاف عاشقان
کشته ی زیبایی آن تیغ مژگانیم ما
زورق احساس خودرا زین حوالی وارهان
کز غمت آبستن صد شعله طوفانیم ما
چون چراغ لاله سوزی در گذرگاه نسیم
سوخته در غربت شام خیابانیم ما
بهتر از آلاله ها درخون خود رقصیده ایم
تا نگویی کمتر از خیل شهیدانیم ما
دور از آغوش گرم و مهربان نیستی
پتک سنگین زمان را عین سندانیم ما
روی گلبرگ فراموشی به باغ خاطره
شبنم افتاده از چشم_عزیزانیم ما
۳.۳k
۰۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.