🍷پارت101🍷
🍷پارت101🍷
"میسو"
زو یکی از صندلی ها نشستمو به جون وو نگاه کردم
لیوان شراب دستش بود و تکونش میداد خری هم پیش مامانش نشست و دستشو انداخت دور شونش
_اوردمت اینجا که کمکم کنی
+کمک؟
تو چشمام خیره شد
_در مورد کوک
اینو گفت که بلند شدم و با تعجب نگاش کردم
نمیدونم چرا استرس گرفتم
+من...منطورتون چیه؟
لیوانو رو میز گذاشت و خیره شد بهم
_من پدر کوکم
زانوهام شل شدو افتادم رو صندلی نمیفهمیدم چی میگه
_میدونستم تعجب میکنی
حتی یه ذره شباهتم به باباش نداشت
نه باباش...به اون زنه نگاه کردم...نه مامانش...
_نه نه اشتباه نکن شارلوت مامان کوک نیست
بازم برگشتم سمت همون
حرف بزور از دهنم خارج میشد
+اینجا چه خبره
_شارلوت همسر دومه منه مادر کوک متاسفانه خیلی وقت پیش مرد شارلوت مادر هری و...
_سلام خانواده عزیزم...
جون وو نیشخند زدو ادامه داد
_و هلنه
به سمت صدایی که کل خونرو برداشته بود نگاه کردم
یه دختر مو نارنجی با خوشحالی داشت میومد اینم مثل هری موهاش نارنجی بود به مامانشون رفتن، هلن خیلی ناز بود یه لبخند گنده رو صورتش بود
با دیدن من وایساد لبخندش رفت و جاشو به تعجب داد
دستشو گذاشت رو صورتش
_خدای من تو میسویی
با ذوق دویید سمتم و دستمو گرفت و تکون داد
_سلام میسو من هلنم بیست سالمه تو چطوری؟
من فقط با دهن باز نگاش میکردم
_م...من اصلا خوب نیستم
بازم خندید
_عب نداره بهت حق میدم شما حرف بزنین من لباسمو عوض کنم
لپمو کشید و رفت عجب دختر سرخوشیه و البته دلنشین
به جونوو نگاه کردم منتظر موندم تا حرف بزنه
_من تمام این مدت زیر نظرتون داشتم و متاسفم بابت کوک
+یعنی دیدین چه بلایی سرم اورد و کاری نکردین
_متاسفم اما مجبور بودم خوب چون اگه کوک منو میدید فقط بدتر میکرد
چون ازم متنفره
+اونوقت چرا
_چون با شارلوت ازدواج کردم
+خوب چه کاری از دست من بر میاد
_من میدونم تو روانشناسی و ماجرای خواهرتم میدونم
دستامو مشت کردم
+خوب
بیا معامله کنیم تو به من کمک کن منم بهت کمک میکنم قاتل خواهرتو پیدا کنی
+چطور بهتون اعتماد کنم؟
مطمئن باش تو هیچ ضرری نمیکنی هر دو به خواستمون میرسیم من ادم خیلی دارم و میتونم راحت اون قاتلو پیدا کنم و تحویلت بدم چطوره؟
به زمین خیره شدم نمیتونستم بهش اعتماد کنم اما من میخوام قاتل مینارو پیدا کنم حتی اگه شده ازش بپرسم چرا اینکارو کرد
بهش نگاه کردم
+چیکار باید بکنم؟
نیشخند زد...
خماری😐😂💖💖هیچ کلمه ای جز این ندارم بگم😂💖💖💖💖💖
"میسو"
زو یکی از صندلی ها نشستمو به جون وو نگاه کردم
لیوان شراب دستش بود و تکونش میداد خری هم پیش مامانش نشست و دستشو انداخت دور شونش
_اوردمت اینجا که کمکم کنی
+کمک؟
تو چشمام خیره شد
_در مورد کوک
اینو گفت که بلند شدم و با تعجب نگاش کردم
نمیدونم چرا استرس گرفتم
+من...منطورتون چیه؟
لیوانو رو میز گذاشت و خیره شد بهم
_من پدر کوکم
زانوهام شل شدو افتادم رو صندلی نمیفهمیدم چی میگه
_میدونستم تعجب میکنی
حتی یه ذره شباهتم به باباش نداشت
نه باباش...به اون زنه نگاه کردم...نه مامانش...
_نه نه اشتباه نکن شارلوت مامان کوک نیست
بازم برگشتم سمت همون
حرف بزور از دهنم خارج میشد
+اینجا چه خبره
_شارلوت همسر دومه منه مادر کوک متاسفانه خیلی وقت پیش مرد شارلوت مادر هری و...
_سلام خانواده عزیزم...
جون وو نیشخند زدو ادامه داد
_و هلنه
به سمت صدایی که کل خونرو برداشته بود نگاه کردم
یه دختر مو نارنجی با خوشحالی داشت میومد اینم مثل هری موهاش نارنجی بود به مامانشون رفتن، هلن خیلی ناز بود یه لبخند گنده رو صورتش بود
با دیدن من وایساد لبخندش رفت و جاشو به تعجب داد
دستشو گذاشت رو صورتش
_خدای من تو میسویی
با ذوق دویید سمتم و دستمو گرفت و تکون داد
_سلام میسو من هلنم بیست سالمه تو چطوری؟
من فقط با دهن باز نگاش میکردم
_م...من اصلا خوب نیستم
بازم خندید
_عب نداره بهت حق میدم شما حرف بزنین من لباسمو عوض کنم
لپمو کشید و رفت عجب دختر سرخوشیه و البته دلنشین
به جونوو نگاه کردم منتظر موندم تا حرف بزنه
_من تمام این مدت زیر نظرتون داشتم و متاسفم بابت کوک
+یعنی دیدین چه بلایی سرم اورد و کاری نکردین
_متاسفم اما مجبور بودم خوب چون اگه کوک منو میدید فقط بدتر میکرد
چون ازم متنفره
+اونوقت چرا
_چون با شارلوت ازدواج کردم
+خوب چه کاری از دست من بر میاد
_من میدونم تو روانشناسی و ماجرای خواهرتم میدونم
دستامو مشت کردم
+خوب
بیا معامله کنیم تو به من کمک کن منم بهت کمک میکنم قاتل خواهرتو پیدا کنی
+چطور بهتون اعتماد کنم؟
مطمئن باش تو هیچ ضرری نمیکنی هر دو به خواستمون میرسیم من ادم خیلی دارم و میتونم راحت اون قاتلو پیدا کنم و تحویلت بدم چطوره؟
به زمین خیره شدم نمیتونستم بهش اعتماد کنم اما من میخوام قاتل مینارو پیدا کنم حتی اگه شده ازش بپرسم چرا اینکارو کرد
بهش نگاه کردم
+چیکار باید بکنم؟
نیشخند زد...
خماری😐😂💖💖هیچ کلمه ای جز این ندارم بگم😂💖💖💖💖💖
۹۰.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.