🍷پارت103🍷
🍷پارت103🍷
"میسو"
_دقیقا
+و شما در عوض قاتل خواهرمو پیدا میکنین
_درسته
سرمو اروم تکون دادم
+قبوله
لبخند پهنی زد
_اون با خوردن این وضعش مثل سابق میشه و من میتونم برگردونمش پیش خودم و تو هم میتونی برگردی پیش خانوادت
بازم سرمو تکون دادم
+اما اگه کوک بفهمه دارم اینو بهش میدم چی؟
_از اونجایی که من اونو خیلی خوب میشناسم اگه بفهمه داری بهش اینو میدی زندت نمیزاره پس من تورو میارم پیش خودم تا وقتی که کارا تموم بشه اما سعی من نفهمه
پس درست فهمیدم کوک نمیخواد اینو بخوره و معلومه این اصلا قرص خوبی نیست
+باشه سعی میکنم نفهمه
قرصو گذاشتم تو جیبم
_خوب میسو من امینجا ازت خداحافظی میکنم و همینطور شرمنده کا بازم باید اینکارو بکنم
+کدوم کار؟
جملم که تموم شد دوباره یه پارچه رو دهنم قرار گرفت و با نفس کشیدن چشمام سیاه شد و با خواب رفتم
...............
چشمامو اروم باز کردمو به سقف نگاه کردم
تو همون اتاق بودم ، بلند شدم
نکنه فقط خواب دیدم دستمو تو جیبم بردم که دستم خورد به شیشه
بیرون آوردمش و بهش نگاه کردم
نه خواب نبود
کاملا واقعی بود
شیشه رو فشار دادم
یه جیزی رو این جناب جون وو نفهمید
اینکه کوک منو چون روانشناسم دزدید تا با اذیت کردنم انتقام بگیره
اینو فهمیدم که باباش باعث بد بختیه کوک شد و اونو تبدیل به قاتل یا هر چیزه دیگه ای کرد
اما من باید کامل بفهمم که چه اتفاقی برای کوک افتاده
گذشتش چیه؟
اون زخما برای چین؟
چرا چند شخصیتی شد؟
نیشخند زدم
شرمنده اقای جون وو اون نقشه ای که تو سرته عملی نمیشه...
ببخشید بچه هاا میدونم این پارت کمه و ببخشیید بابتش ، یکم وقت اضافه داشتم گفتم براتون بنویسم....💗😚😚😚😚
وویی فردا امتحان دااارم....🥺😐💖💖
"میسو"
_دقیقا
+و شما در عوض قاتل خواهرمو پیدا میکنین
_درسته
سرمو اروم تکون دادم
+قبوله
لبخند پهنی زد
_اون با خوردن این وضعش مثل سابق میشه و من میتونم برگردونمش پیش خودم و تو هم میتونی برگردی پیش خانوادت
بازم سرمو تکون دادم
+اما اگه کوک بفهمه دارم اینو بهش میدم چی؟
_از اونجایی که من اونو خیلی خوب میشناسم اگه بفهمه داری بهش اینو میدی زندت نمیزاره پس من تورو میارم پیش خودم تا وقتی که کارا تموم بشه اما سعی من نفهمه
پس درست فهمیدم کوک نمیخواد اینو بخوره و معلومه این اصلا قرص خوبی نیست
+باشه سعی میکنم نفهمه
قرصو گذاشتم تو جیبم
_خوب میسو من امینجا ازت خداحافظی میکنم و همینطور شرمنده کا بازم باید اینکارو بکنم
+کدوم کار؟
جملم که تموم شد دوباره یه پارچه رو دهنم قرار گرفت و با نفس کشیدن چشمام سیاه شد و با خواب رفتم
...............
چشمامو اروم باز کردمو به سقف نگاه کردم
تو همون اتاق بودم ، بلند شدم
نکنه فقط خواب دیدم دستمو تو جیبم بردم که دستم خورد به شیشه
بیرون آوردمش و بهش نگاه کردم
نه خواب نبود
کاملا واقعی بود
شیشه رو فشار دادم
یه جیزی رو این جناب جون وو نفهمید
اینکه کوک منو چون روانشناسم دزدید تا با اذیت کردنم انتقام بگیره
اینو فهمیدم که باباش باعث بد بختیه کوک شد و اونو تبدیل به قاتل یا هر چیزه دیگه ای کرد
اما من باید کامل بفهمم که چه اتفاقی برای کوک افتاده
گذشتش چیه؟
اون زخما برای چین؟
چرا چند شخصیتی شد؟
نیشخند زدم
شرمنده اقای جون وو اون نقشه ای که تو سرته عملی نمیشه...
ببخشید بچه هاا میدونم این پارت کمه و ببخشیید بابتش ، یکم وقت اضافه داشتم گفتم براتون بنویسم....💗😚😚😚😚
وویی فردا امتحان دااارم....🥺😐💖💖
۸۵.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.