با فرو رفتن توی اغوش گرم صدام دیگه در نیومد تازه فهمیدم و
با فرو رفتن توی اغوش گرم صدام دیگه در نیومد تازه فهمیدم وسطش اصلا نفس نگرفتم با تمام توانم نفس کشیدم که بوی عطر تلخش به مشامم خورد چقد اغوشش و دوست دارم یه اغوش برادرانه صدای نجواگونشو تو گوشم پخش شد
امیر:امیر فدات شه قربونت برم گریه نکن بریم خونه هوم؟بریم
بهش نگاه کردم اشک چشماشو پر کرده بود ،یک فرمیسک از چشمش پایین اومد با دستای کوچولوم صورتشو لمس کردم و فرمیسکشو پاک کردم دستمو گرف برد سمت لباش و بوسید طاقت نیاوردم و دوباره اشکام سرازیر شد
_داداشی ، داداشی جونم
امیر:جانم بمیرم واسه اشکات جانم
_قول میدی برگشتیم واسم لالایی بخونی لالایی مامانو من تاحالا نشنیدمش دلم میخواد بشنوم
با درد نگاهم کرد از چشماش معلوم بود میتونه درک کنه طعم نبود مادر طعم یتیم بودن طعم نچشیدن مهر بغل مادر من هیچکدومو نچشیدم هیچکدومو با تمام وجودم حس نکردم
امیر:چشم تو فقط اروم باش چشم بخدا میخونم بخدا واست لالایی میخونم اصلا میبرمت تو اتاق مامانی هم چطوره
لبام کش اومد نمیدونم چیشد که خوابم برد و سیاهی مطلق
...........
لا لایی کن لالایی کن لالایی
برات قصه میگم تا که بخوابی
دیگه اشکی نریز نکن بیتابی
میگم حکایت بره و گرگه
برات میگم که دنیا چه بزرگه
بخواب ای کودک من گریه بسه
از اشکای تو این قلبم شکسته
نذار مروارید چشمات حروم شه
لا لایی میخونم تا شب تموم شه
لا لایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم
ملوس کوچیک مست و ملنگم
لالایی کن بخواب بابا بیداره
_مامانی مامانی جونم مامان مامان کاش بودی کاش بغلم میکردی مامان پس کجایی مامانی بیا دیگه یک بارو شده بیا بغلم کن ببین منم دخترت منو میشناسی ماما....جیغغغغغغغغغ
با ترس بلند شدم که امیر بالای سرم بود داشت با ترس بهم نگاه میکرد
امیر:خواب دیدی زندگیم خواب دیدی چیزی نیست
اشکام سرازیر شد تو خودم جمع شدم به چشمای امیر زل زدم
_مامانی کجاست
امیر با نگرانی و ناراحتی بهم نگاه کرد
_داشتم صداشو میشنیدم داشت واسم لالایی میخوند ولی خودش نیومد پیشم من مامانمو میخوام داداشی مامانم کجاست بگو بیاد من بغلشو میخوام بگو دخترت چشم انتظارته بخدا میاد قربون صدقه هاشو میخوام حساب نیست اصلا عادلانه نیست تو داداش علی قربون صدقه،بغل،لالاییش همه چیزو چشیده باشید من محروم باشم این انصاف نیست
بهم نزدیک شد و محکم بغلم کرد روی پاهاش نشوندتم و سرمو گذاشت رو سینش اشکام مثل چشمه خروشان میریخت
امیر:مامانی میاد خیلی زود میاد تو فقط بخواب فقط بخواب و چشمای خوشگلتو ببند عمرم
ادامه دارد....
سر این پارت یادمه سه روز افسرده بودم و گریه میکردم ببخشید اگه حالتون خراب کرد اما خب خیلی کسا هستن طعم بغل مادر رو نچشیدن💔
امیر:امیر فدات شه قربونت برم گریه نکن بریم خونه هوم؟بریم
بهش نگاه کردم اشک چشماشو پر کرده بود ،یک فرمیسک از چشمش پایین اومد با دستای کوچولوم صورتشو لمس کردم و فرمیسکشو پاک کردم دستمو گرف برد سمت لباش و بوسید طاقت نیاوردم و دوباره اشکام سرازیر شد
_داداشی ، داداشی جونم
امیر:جانم بمیرم واسه اشکات جانم
_قول میدی برگشتیم واسم لالایی بخونی لالایی مامانو من تاحالا نشنیدمش دلم میخواد بشنوم
با درد نگاهم کرد از چشماش معلوم بود میتونه درک کنه طعم نبود مادر طعم یتیم بودن طعم نچشیدن مهر بغل مادر من هیچکدومو نچشیدم هیچکدومو با تمام وجودم حس نکردم
امیر:چشم تو فقط اروم باش چشم بخدا میخونم بخدا واست لالایی میخونم اصلا میبرمت تو اتاق مامانی هم چطوره
لبام کش اومد نمیدونم چیشد که خوابم برد و سیاهی مطلق
...........
لا لایی کن لالایی کن لالایی
برات قصه میگم تا که بخوابی
دیگه اشکی نریز نکن بیتابی
میگم حکایت بره و گرگه
برات میگم که دنیا چه بزرگه
بخواب ای کودک من گریه بسه
از اشکای تو این قلبم شکسته
نذار مروارید چشمات حروم شه
لا لایی میخونم تا شب تموم شه
لا لایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم
ملوس کوچیک مست و ملنگم
لالایی کن بخواب بابا بیداره
_مامانی مامانی جونم مامان مامان کاش بودی کاش بغلم میکردی مامان پس کجایی مامانی بیا دیگه یک بارو شده بیا بغلم کن ببین منم دخترت منو میشناسی ماما....جیغغغغغغغغغ
با ترس بلند شدم که امیر بالای سرم بود داشت با ترس بهم نگاه میکرد
امیر:خواب دیدی زندگیم خواب دیدی چیزی نیست
اشکام سرازیر شد تو خودم جمع شدم به چشمای امیر زل زدم
_مامانی کجاست
امیر با نگرانی و ناراحتی بهم نگاه کرد
_داشتم صداشو میشنیدم داشت واسم لالایی میخوند ولی خودش نیومد پیشم من مامانمو میخوام داداشی مامانم کجاست بگو بیاد من بغلشو میخوام بگو دخترت چشم انتظارته بخدا میاد قربون صدقه هاشو میخوام حساب نیست اصلا عادلانه نیست تو داداش علی قربون صدقه،بغل،لالاییش همه چیزو چشیده باشید من محروم باشم این انصاف نیست
بهم نزدیک شد و محکم بغلم کرد روی پاهاش نشوندتم و سرمو گذاشت رو سینش اشکام مثل چشمه خروشان میریخت
امیر:مامانی میاد خیلی زود میاد تو فقط بخواب فقط بخواب و چشمای خوشگلتو ببند عمرم
ادامه دارد....
سر این پارت یادمه سه روز افسرده بودم و گریه میکردم ببخشید اگه حالتون خراب کرد اما خب خیلی کسا هستن طعم بغل مادر رو نچشیدن💔
۶.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.