*شیلان*
*شیلان*
هیرسا:
وقتی خوب بدنم یخ زد راضی شدم اومدم داخل وپنجره رو بستم
شیلان : مریضی تو
- مریض که تویی
شیلان : نگاه خونه رو چیکار کردی اینجوری نری اتاقت
- خونه خودمه
رفتم اتاقم ولباس پوشیدم موهامو یه سشوار زدم واومدم بیرون شیلان تو آشپزخونه بود
- چی درست می کنی
شیلان : کوفت
نگاش کردم گفتم: می دونی کسی جرائت نمی کنه با من اینجوری حرف بزنه به جز تو
شیلان : نه اینکه خودت خیلی قشنگ حرف می زنی
- اول تو شروع کردی
شیلان برگشت وچاقو رو طرفم گرفت اگه نمی رفتم عقب می زد به شکمم
- تو چرا انقدر ناشی دختر
شیلان : گفتی چی
چاقو رو آروم فشار داد رو شکمم
- چیکار می کنی
تو چشام نگاه کرد چشاش ارایش بود
- میگم غذات نسوزه
شیلان : بسوزه
- ببر کنار اینو
شیلان برگشت وگفت : ترسو
قارچ ها رو خورد کرد
- می خوای چی درست کنی؟!
شیلان : پیتزا
- من پیتزا نمی خورم لازانیا درست کن
شیلان : کلا تو ساز مخالفت همیشه کوکه
- چطور
شیلان : هرکاری می کنم یه مخالفتی می کنی
- بریم بیرون شام بخوریم
می خواستم دلخوریشو بر طرف کنم برگشت نگام کرد وگفت : نه وقتی منو نبردی جمعه بازار
- خوب فردا عصر می ریم خرید
شیلان : باشه حالا وقتمو نگیر
- می دونستی خیلی روت زیاده
شیلان : به پسر عموم رفتم
زبونوشو برام درآورد
زنگ زدن شیلان با خنده گفت : گمون کنم نگین جونته
برگشتم نگاش کردم ورفتم در رو باز کردم نگین بود ناراحت گفت : سلام
- سلام ...اینجا چیکار می کنی
نگین : بچه ها شب نشینی دارن اومدم با هم بریم
- نمیام نگین خیلی کار دارم
نگین : تعاروف نمی کنی
- بیا
هر چی مونث بوددور من زبون دراز وطلبکار بودن واسه یه نگاهم به شیلان دیروز چه دادی سرم زد حالا پررو پررو اومده میگه بیا بریم شب نشینی شیلان برگشت وبا پوزخند نگام کرد نگین وایساده بود شیلان رو نگاه می کرد برگشت طرفم واروم گفت : چرا باید اون تو خونه ات باشه مگه پدر مادر نداره
شیلان برگشت فکر کنم شنید از پشت حمله کرد موهای نگین رو کشید هر کاری می کردم ولش نمی کرد
- شیلان ....شیلان موهاش کندی ...
شیلان : عوضی اونی که باید راضی باشه راضی به تو چه اصلا هیرسا من باید بکشمش
اخرش به زور شیلان ازش جدا کردم تو دستام تقلا می کرد دست کرد واسه لیوان رو کانتر دستشو گرفتم سرشو برگردوند وبازوم روگاز گرفت
هیرسا:
وقتی خوب بدنم یخ زد راضی شدم اومدم داخل وپنجره رو بستم
شیلان : مریضی تو
- مریض که تویی
شیلان : نگاه خونه رو چیکار کردی اینجوری نری اتاقت
- خونه خودمه
رفتم اتاقم ولباس پوشیدم موهامو یه سشوار زدم واومدم بیرون شیلان تو آشپزخونه بود
- چی درست می کنی
شیلان : کوفت
نگاش کردم گفتم: می دونی کسی جرائت نمی کنه با من اینجوری حرف بزنه به جز تو
شیلان : نه اینکه خودت خیلی قشنگ حرف می زنی
- اول تو شروع کردی
شیلان برگشت وچاقو رو طرفم گرفت اگه نمی رفتم عقب می زد به شکمم
- تو چرا انقدر ناشی دختر
شیلان : گفتی چی
چاقو رو آروم فشار داد رو شکمم
- چیکار می کنی
تو چشام نگاه کرد چشاش ارایش بود
- میگم غذات نسوزه
شیلان : بسوزه
- ببر کنار اینو
شیلان برگشت وگفت : ترسو
قارچ ها رو خورد کرد
- می خوای چی درست کنی؟!
شیلان : پیتزا
- من پیتزا نمی خورم لازانیا درست کن
شیلان : کلا تو ساز مخالفت همیشه کوکه
- چطور
شیلان : هرکاری می کنم یه مخالفتی می کنی
- بریم بیرون شام بخوریم
می خواستم دلخوریشو بر طرف کنم برگشت نگام کرد وگفت : نه وقتی منو نبردی جمعه بازار
- خوب فردا عصر می ریم خرید
شیلان : باشه حالا وقتمو نگیر
- می دونستی خیلی روت زیاده
شیلان : به پسر عموم رفتم
زبونوشو برام درآورد
زنگ زدن شیلان با خنده گفت : گمون کنم نگین جونته
برگشتم نگاش کردم ورفتم در رو باز کردم نگین بود ناراحت گفت : سلام
- سلام ...اینجا چیکار می کنی
نگین : بچه ها شب نشینی دارن اومدم با هم بریم
- نمیام نگین خیلی کار دارم
نگین : تعاروف نمی کنی
- بیا
هر چی مونث بوددور من زبون دراز وطلبکار بودن واسه یه نگاهم به شیلان دیروز چه دادی سرم زد حالا پررو پررو اومده میگه بیا بریم شب نشینی شیلان برگشت وبا پوزخند نگام کرد نگین وایساده بود شیلان رو نگاه می کرد برگشت طرفم واروم گفت : چرا باید اون تو خونه ات باشه مگه پدر مادر نداره
شیلان برگشت فکر کنم شنید از پشت حمله کرد موهای نگین رو کشید هر کاری می کردم ولش نمی کرد
- شیلان ....شیلان موهاش کندی ...
شیلان : عوضی اونی که باید راضی باشه راضی به تو چه اصلا هیرسا من باید بکشمش
اخرش به زور شیلان ازش جدا کردم تو دستام تقلا می کرد دست کرد واسه لیوان رو کانتر دستشو گرفتم سرشو برگردوند وبازوم روگاز گرفت
۱۹.۲k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.