فیک (فلیکس) پارت دو
فیک (فلیکس) پارت دو
داستان برف سیاه
معلم وارد کلاس شد و بعد اون یه پسر خوش قیافه وارد کلاس شد.....
معلم : سلام بچها امروز ی نفر به کلاسمون اضافه میشه خودت و ب بچها معرفی کن
فلیکس : سلام من فلیکسم لی فلیکس احل استرالیام و دو ماه به کره اومدم.
معلم : فلیکس برو پیش دا-سام بشین میز اخر.
فلیکس : باش
از زبان دا-سام : زنگ خورد و رفتیم پایین توی سالن.
لارا: ( بچها این نقش منفی داستانه و همه ازش میترسن البته بیشتر مدرسه.
لارا: هی تو
فلیکس : با منی
لارا : اره با تو هم تو تیم شمشیر بازی
فلیکس : اره
لارا : فک نکنم بتونی بزنی رو دست من
فلیکس : اسمت چیه
لارا : ب ت چ
از زبان فلیکس : (از پله ها حولم داد و داشتم میوفتادم که دا-سام دستم و گرفت )
دا-سام : با این کل کل نکن دیوانس هیچکیو جز خودش نمیبینه عا راستی چیزیت که نشد ؟
فلیکس : ها ! نه چیزیم نشد
دا-سام : مطمعنی
فلیکس : اره مطمئنم ☪︎
دا-سام : باشه اگه پات درد میکرد برو پیش دکتر ممکنه پات پیچ خورده باشه
فلیکس : باش ممنون 😀
دا-سام : راستی تو کدوم تیمی؟
فلیکس : تیم چاچا
دا-سام : تو تیم شمشیر بازی چاچایی
فلیکس : اره تو چی
دا-سام : منم تو تیم چاچا عم
فلیکس : عه پس تو یه تیمیم نه!
دا-سام: اره ، من دیگه برم
فلیکس : باشه
لارا : ( هایون دوست صمیمی لارا)دنبالم بیا
هایون : باشه بریم
لارا : هی غریبه
فلیکس : اه باز تویی
لارا : اره منم🐸 تو یه غریبه از یه کشور دیگه ای پس نمیتونی تو اینجا تو دل کسی بشینی ^^ هه هه هه
فلیکس : ب ت چ اصن من از کجام
دختره ی دیوانه ط برو به موها صورتت برس
لارا: خفه شو ! احمق
فلیکس : اول تو شروع کردی بدشم من با دیوانه ها کاری ندارم
داستان برف سیاه
معلم وارد کلاس شد و بعد اون یه پسر خوش قیافه وارد کلاس شد.....
معلم : سلام بچها امروز ی نفر به کلاسمون اضافه میشه خودت و ب بچها معرفی کن
فلیکس : سلام من فلیکسم لی فلیکس احل استرالیام و دو ماه به کره اومدم.
معلم : فلیکس برو پیش دا-سام بشین میز اخر.
فلیکس : باش
از زبان دا-سام : زنگ خورد و رفتیم پایین توی سالن.
لارا: ( بچها این نقش منفی داستانه و همه ازش میترسن البته بیشتر مدرسه.
لارا: هی تو
فلیکس : با منی
لارا : اره با تو هم تو تیم شمشیر بازی
فلیکس : اره
لارا : فک نکنم بتونی بزنی رو دست من
فلیکس : اسمت چیه
لارا : ب ت چ
از زبان فلیکس : (از پله ها حولم داد و داشتم میوفتادم که دا-سام دستم و گرفت )
دا-سام : با این کل کل نکن دیوانس هیچکیو جز خودش نمیبینه عا راستی چیزیت که نشد ؟
فلیکس : ها ! نه چیزیم نشد
دا-سام : مطمعنی
فلیکس : اره مطمئنم ☪︎
دا-سام : باشه اگه پات درد میکرد برو پیش دکتر ممکنه پات پیچ خورده باشه
فلیکس : باش ممنون 😀
دا-سام : راستی تو کدوم تیمی؟
فلیکس : تیم چاچا
دا-سام : تو تیم شمشیر بازی چاچایی
فلیکس : اره تو چی
دا-سام : منم تو تیم چاچا عم
فلیکس : عه پس تو یه تیمیم نه!
دا-سام: اره ، من دیگه برم
فلیکس : باشه
لارا : ( هایون دوست صمیمی لارا)دنبالم بیا
هایون : باشه بریم
لارا : هی غریبه
فلیکس : اه باز تویی
لارا : اره منم🐸 تو یه غریبه از یه کشور دیگه ای پس نمیتونی تو اینجا تو دل کسی بشینی ^^ هه هه هه
فلیکس : ب ت چ اصن من از کجام
دختره ی دیوانه ط برو به موها صورتت برس
لارا: خفه شو ! احمق
فلیکس : اول تو شروع کردی بدشم من با دیوانه ها کاری ندارم
۶.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.