فیک: چرا تو؟
#فیک: چرا تو؟
پارت دوازدهم☆
یونا: من باید بگم تو کی هستی که واسه همه تکلیف مشخص میکنی! بعدشم چرا صداتو میبری بالا؟
رُزا: بهت گفتم که من دختر رئیس جمهور آیندم
یونا: خب ربط داره به اینکه برای بقیه تکلیف روشن کنی! درسته ازم 2 سال بزرگتری ولی دلیل نمیشه واسه کل مدرسه قانون بچینی بعدشم بابات هنوز رئیس جمهور نشده براچی هعیی جار میزنی؟
رُزا: بامن درست صحب...
یونا: هروقت یاد گرفتی با بقیه چطور صحبت کنی منم یاد میگیرم با تو چطور صحبت کنم هوفففف
<سوهو از وسط دانش آموزا رد میشه و میاد بین این دوتا>
سوهو: دیگه نمیخوای تمومش کنی رزا؟ بسه دیگه همه دنیا فهمیدن شما دوتا دارین باهم دعوا میکنین..
رزا:همش تقصیرِ این دختره چش سفیده
یونا: دقیقا میشه بگی چیش تقصیر منه! تو اومدی به من میگی با سوهو نگرد و واسه من قوانین مسخرتو میگی بعد الان مشکل از منه! خب بگو مشکل از...
سوهو: رزا دیگه تمومش کن.... من بارها بت گفتم از تو خوشم نمیاد و علاقهای به قرار گذاشتن با زنا ندارم
رزا: منم گفتم که نمیتونی زیر قولت بزنی*بغض*
سوهو: کودوم قول! قولی که تو خوابات از جانب من دیدی؟!
<همه شروع میکنن به خندیدن>
رزا:خودت بم قول دادی که بام قرار میزاری*بغض*
سوهو: اونموقع خواستم تورو از دست قرار های از پیش تعیین شده ای که میرفتی خلاص کنم تازشم خودت ازم خواستی
رزا: اصن هرچیی همه شاهدن که منو تو باهم قرار میزاریم نمیتونی انکار کنی
<دوست صمیمی رزا از پشت رزا میاد و میگه: رزا اون تو بودی که دوست داشتی بقیه فک کنن شما باهم قرار میزارین وگرنه همه میدونستن که سوهو از تو خوشش نمیاد>
"بقیه سر تکوم میدن"
رُزا: حالا.... حالا....*دوید و از اونجا دور شد*
<صدای تشویق بچه ها>
"آفرین یونا آفرین یونا"
یونا: فک کنم دیگه سمت تو پیداش نشه
سوهو:*لبخند*آره به لطف تو....
یونا: کاری نکردم بابا*سرخ شدن*
سوهو: شام امشب مهمون من میشی؟
یونا: لازم نیست اینقد زحمت بکشی...
سوهو: خب پس عصری میام سر کوچتون خوبه؟
خدافظظ
یونا: ن... باشه... خدافظ
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
پارت دوازدهم☆
یونا: من باید بگم تو کی هستی که واسه همه تکلیف مشخص میکنی! بعدشم چرا صداتو میبری بالا؟
رُزا: بهت گفتم که من دختر رئیس جمهور آیندم
یونا: خب ربط داره به اینکه برای بقیه تکلیف روشن کنی! درسته ازم 2 سال بزرگتری ولی دلیل نمیشه واسه کل مدرسه قانون بچینی بعدشم بابات هنوز رئیس جمهور نشده براچی هعیی جار میزنی؟
رُزا: بامن درست صحب...
یونا: هروقت یاد گرفتی با بقیه چطور صحبت کنی منم یاد میگیرم با تو چطور صحبت کنم هوفففف
<سوهو از وسط دانش آموزا رد میشه و میاد بین این دوتا>
سوهو: دیگه نمیخوای تمومش کنی رزا؟ بسه دیگه همه دنیا فهمیدن شما دوتا دارین باهم دعوا میکنین..
رزا:همش تقصیرِ این دختره چش سفیده
یونا: دقیقا میشه بگی چیش تقصیر منه! تو اومدی به من میگی با سوهو نگرد و واسه من قوانین مسخرتو میگی بعد الان مشکل از منه! خب بگو مشکل از...
سوهو: رزا دیگه تمومش کن.... من بارها بت گفتم از تو خوشم نمیاد و علاقهای به قرار گذاشتن با زنا ندارم
رزا: منم گفتم که نمیتونی زیر قولت بزنی*بغض*
سوهو: کودوم قول! قولی که تو خوابات از جانب من دیدی؟!
<همه شروع میکنن به خندیدن>
رزا:خودت بم قول دادی که بام قرار میزاری*بغض*
سوهو: اونموقع خواستم تورو از دست قرار های از پیش تعیین شده ای که میرفتی خلاص کنم تازشم خودت ازم خواستی
رزا: اصن هرچیی همه شاهدن که منو تو باهم قرار میزاریم نمیتونی انکار کنی
<دوست صمیمی رزا از پشت رزا میاد و میگه: رزا اون تو بودی که دوست داشتی بقیه فک کنن شما باهم قرار میزارین وگرنه همه میدونستن که سوهو از تو خوشش نمیاد>
"بقیه سر تکوم میدن"
رُزا: حالا.... حالا....*دوید و از اونجا دور شد*
<صدای تشویق بچه ها>
"آفرین یونا آفرین یونا"
یونا: فک کنم دیگه سمت تو پیداش نشه
سوهو:*لبخند*آره به لطف تو....
یونا: کاری نکردم بابا*سرخ شدن*
سوهو: شام امشب مهمون من میشی؟
یونا: لازم نیست اینقد زحمت بکشی...
سوهو: خب پس عصری میام سر کوچتون خوبه؟
خدافظظ
یونا: ن... باشه... خدافظ
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
۸۸۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.