پارت ۱۶
پارت ۱۶
رفت و من موندم خونه به آجوما کمک کردم خونه رو تمیز کنیم اولش مخالفت کرد ولی بعد راضی شد بعد رفتم تو حیاط گلارو آب دادم رفتم پشت عمارت یه تاب بود زیاد بزرگ نبود نشستم روش آروم تاب خوردم
ویو کوک
کلی کار سرم ریخته بود نزدیکا شب بود رفتم خونه ماشین رو پارک کردم کیلیدشم دادم به نگهبان رفتم تو سمت اتاق رفتم کتمو در آوردم کوک:پس ا.ت کو رفتم بیرون کوک:آجوما ا.ت کجاست آجوما:نمیدونم ارباب همین اطراف بودن کوک:یعنی چی نمیدونی رفتم تو حیاط رفتم پشت عمارت رو تاب نشسته بود
هواسش به من نبود با اون لپا و چشاش خیلی جلو خودمو گرفتم نخورمش فقط رفتم سمتش
ویو ا.ت
متوجه اطرافم نبودم که دستی دور کمرم حلقه شد ترسیدم بدنم لرزید ولی وقتی بو عطر تلخشو حس کردم فهمیدم مرد خودمه کوک:چطوری عروسکم ا.ت:کوکی گردنمو بوسید رفت جلوم وایساد رو زانوش نشست کوک:حالت چطوره عزیزم ا.ت:مگه با تو بودن بدی هم داره براید بغلم کرد بردم سمت عمارت لبامو آروم بوسید رفتیم سمت اتاقمون رو تخت نشستیم ا.ت:گشنت نیست کوک:چرا گشنمه آجوما شام درست کرده واسمون نگهش داشته رفتم بیرون شام رو برداشتم رفتم تو اتاق کوک اومد سینی رو ازم گرفت نشستیم شام خوردیم بعد کوک بلند شد رفت حموم اومد لباسشو عوض کرد رو تخت دراز کشیده بودم ا.ت:حتما خیلی خسته ای کوک:آره خیلی موهاشو خشک کرد اومد رو تخت ا.ت:قرارداد بستی کوک:آره عزیزم یقشو گرفتم کشیدمش تو بغلم اونم بغلم کرد موهاشو ناز کردم سرشو رو سینم گذاشت کوک:بو توت فرنگی میدی ا.ت:بو کاکائو میدی موهاشو ناز میکردم اونم آروم دستشو برد زیر لباسم شکممو ناز میکرد
رفت و من موندم خونه به آجوما کمک کردم خونه رو تمیز کنیم اولش مخالفت کرد ولی بعد راضی شد بعد رفتم تو حیاط گلارو آب دادم رفتم پشت عمارت یه تاب بود زیاد بزرگ نبود نشستم روش آروم تاب خوردم
ویو کوک
کلی کار سرم ریخته بود نزدیکا شب بود رفتم خونه ماشین رو پارک کردم کیلیدشم دادم به نگهبان رفتم تو سمت اتاق رفتم کتمو در آوردم کوک:پس ا.ت کو رفتم بیرون کوک:آجوما ا.ت کجاست آجوما:نمیدونم ارباب همین اطراف بودن کوک:یعنی چی نمیدونی رفتم تو حیاط رفتم پشت عمارت رو تاب نشسته بود
هواسش به من نبود با اون لپا و چشاش خیلی جلو خودمو گرفتم نخورمش فقط رفتم سمتش
ویو ا.ت
متوجه اطرافم نبودم که دستی دور کمرم حلقه شد ترسیدم بدنم لرزید ولی وقتی بو عطر تلخشو حس کردم فهمیدم مرد خودمه کوک:چطوری عروسکم ا.ت:کوکی گردنمو بوسید رفت جلوم وایساد رو زانوش نشست کوک:حالت چطوره عزیزم ا.ت:مگه با تو بودن بدی هم داره براید بغلم کرد بردم سمت عمارت لبامو آروم بوسید رفتیم سمت اتاقمون رو تخت نشستیم ا.ت:گشنت نیست کوک:چرا گشنمه آجوما شام درست کرده واسمون نگهش داشته رفتم بیرون شام رو برداشتم رفتم تو اتاق کوک اومد سینی رو ازم گرفت نشستیم شام خوردیم بعد کوک بلند شد رفت حموم اومد لباسشو عوض کرد رو تخت دراز کشیده بودم ا.ت:حتما خیلی خسته ای کوک:آره خیلی موهاشو خشک کرد اومد رو تخت ا.ت:قرارداد بستی کوک:آره عزیزم یقشو گرفتم کشیدمش تو بغلم اونم بغلم کرد موهاشو ناز کردم سرشو رو سینم گذاشت کوک:بو توت فرنگی میدی ا.ت:بو کاکائو میدی موهاشو ناز میکردم اونم آروم دستشو برد زیر لباسم شکممو ناز میکرد
۱۳.۱k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.