P1
P1
علامت جونگین_ علامت ات+
_چرا آروم نمیشیییی اون خواهرمهههه بفهمم
+اهاااا اون دیگه برات شده تاج سر جونگین چرا نمیفهمی اون داشت منو میکشت چرا انقدر انکار میکنی میفهمی من زنتم
_خدایا،بیا به این حالی کن که چرا باید اون کارو کنه ..... واقعا که
بسه دیگه خسته شدم از این زندگی آشغال ولم کنننن
بعد از شنیدن این حرف آروم دو قدم به سمتش رفتی و گفتی (چی؟)
جونگین هم که فهمید چه چیزی گفته به خوش اومد و گفت من رفتم (نه برای همیشه ها)
بعد از قفل شدن در نشستی رو زمین و انقدر زار زدی که چشمات همون جوری بسته شد.
چند دقیقه بعد بیدار شدی و دیدی ساعت هفت عصره و تو چند دقیقه نخوابیدی بلکه شیش ساعتههه انگار مرده بودی.
جونگین هم نبود و الان هفت ساعته نیومده
یه فحش خواهر مادر نسارش کردی و پاشدی رفتی تو وان حموم تا ریلکس کنی
چشمات رو با صدای رمز در باز کردی و فهمیدی جونگینه لباساتو پوشیدی و رفتی بیرون که یهو با صحنه ای مواجه شدی که خون توی رگات خشک شد...
علامت جونگین_ علامت ات+
_چرا آروم نمیشیییی اون خواهرمهههه بفهمم
+اهاااا اون دیگه برات شده تاج سر جونگین چرا نمیفهمی اون داشت منو میکشت چرا انقدر انکار میکنی میفهمی من زنتم
_خدایا،بیا به این حالی کن که چرا باید اون کارو کنه ..... واقعا که
بسه دیگه خسته شدم از این زندگی آشغال ولم کنننن
بعد از شنیدن این حرف آروم دو قدم به سمتش رفتی و گفتی (چی؟)
جونگین هم که فهمید چه چیزی گفته به خوش اومد و گفت من رفتم (نه برای همیشه ها)
بعد از قفل شدن در نشستی رو زمین و انقدر زار زدی که چشمات همون جوری بسته شد.
چند دقیقه بعد بیدار شدی و دیدی ساعت هفت عصره و تو چند دقیقه نخوابیدی بلکه شیش ساعتههه انگار مرده بودی.
جونگین هم نبود و الان هفت ساعته نیومده
یه فحش خواهر مادر نسارش کردی و پاشدی رفتی تو وان حموم تا ریلکس کنی
چشمات رو با صدای رمز در باز کردی و فهمیدی جونگینه لباساتو پوشیدی و رفتی بیرون که یهو با صحنه ای مواجه شدی که خون توی رگات خشک شد...
۱۰.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.