پارت ۹۷
پارت ۹۷
#جونگکوک
خیلی کنجکاو بودم بدونم چی گفت به فرانسوی! رفت کنارش نشستم دیدم خوابیده! هععی معلوم دیشب اصلا خوب نخوابیده بود .. بیدارش نکردم. رفتم نشستم رو صندلی خودم ! شروع کردم اهنگ گوش دادن ! بعد از نیم ساعت دیدم گوشی دستش گرفت. بلند شدم و رفتم کنارش
من: خوب خوابیدی؟
سومی: اوهوم... برامپیاماومده دارم چک میکنم !
من: سومی به فرانسوی چی گفتی؟
سومی: چرا میخوایی بدونی !؟ چیز خاصی نبود !
من: یا میگی یا میرم از جویی میپرسم!
سومی: برو ازش بپرس ! کوکی حوصله ندارم ! حالم خوب نیست!
میدونستم یه چیزیش هست ! رنگش که انگار پریده بود!
من: سومی ! دیشب اصلا خوابیدی ؟؟
سومی: نه نخوابیدم ! معده درد داشتم !
من: هنوزم درد میکنه !؟
سومی: اره ! خیلی درد داره! باید برم دستشویی!
بلند شد از روی صندلی! بعدش حالت تهوع بهش دست داد... با بدو رفت توی دستشویی هواپیما و در رو بست ! داشت بالا میاورد...
جویی تا دید اومد سمتمون !
جویی: چیزی شده کوکی؟ سومی حالش خوب نیست؟
من: نمیدونم میگه معده اش درد میکنه ! دیشب هم نخوابیده ! یه کاری بکن جویی !
جویی: باشه بزار به دکترم زنگ بزنم!
اومد بیرون !
من: سومی !! الان بهتری ؟؟
سومی: معده ام خوبه ولی راه بینیم میسوزه !
من: سومی دیشب چی خوردی ؟
سومی: مشروب با استیک ! آخه دیشب برا خودم جشن گرفتم ! تنهایی !☺️😖
من: سومی ! مشروب !؟؟؟ پس همونه حالت خوب نیست ! چرا خوردی !؟؟🥺
سومی: چون تا حالا نمیدونستم چه قدر برام ارزش داری!!... 💕 اههه کوکی خوابم میاد !
من: ب..باشه برو بخواب !
رفت و گرفت خوابید ! جویی اومد رو سرم !
جویی: حالش خوب شد؟ یااا کوکی !!!
من: ا..اره ! گفت بهتره ! رفت بخوابه!
جویی: خب خداروشکر !
همش حرف سومی تو مغزم بود. دیشب حالش خوب نبود و من تنهاش گذاشتم ! ای کاش باهاش میرفتم ! اشتباه کردم تنهاش گذاشتم! دیگه بیدارش نکردم! گذاشتم راحت برای خودش بخوابه ! منم گرفتم خوابیدم!
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#جونگکوک
خیلی کنجکاو بودم بدونم چی گفت به فرانسوی! رفت کنارش نشستم دیدم خوابیده! هععی معلوم دیشب اصلا خوب نخوابیده بود .. بیدارش نکردم. رفتم نشستم رو صندلی خودم ! شروع کردم اهنگ گوش دادن ! بعد از نیم ساعت دیدم گوشی دستش گرفت. بلند شدم و رفتم کنارش
من: خوب خوابیدی؟
سومی: اوهوم... برامپیاماومده دارم چک میکنم !
من: سومی به فرانسوی چی گفتی؟
سومی: چرا میخوایی بدونی !؟ چیز خاصی نبود !
من: یا میگی یا میرم از جویی میپرسم!
سومی: برو ازش بپرس ! کوکی حوصله ندارم ! حالم خوب نیست!
میدونستم یه چیزیش هست ! رنگش که انگار پریده بود!
من: سومی ! دیشب اصلا خوابیدی ؟؟
سومی: نه نخوابیدم ! معده درد داشتم !
من: هنوزم درد میکنه !؟
سومی: اره ! خیلی درد داره! باید برم دستشویی!
بلند شد از روی صندلی! بعدش حالت تهوع بهش دست داد... با بدو رفت توی دستشویی هواپیما و در رو بست ! داشت بالا میاورد...
جویی تا دید اومد سمتمون !
جویی: چیزی شده کوکی؟ سومی حالش خوب نیست؟
من: نمیدونم میگه معده اش درد میکنه ! دیشب هم نخوابیده ! یه کاری بکن جویی !
جویی: باشه بزار به دکترم زنگ بزنم!
اومد بیرون !
من: سومی !! الان بهتری ؟؟
سومی: معده ام خوبه ولی راه بینیم میسوزه !
من: سومی دیشب چی خوردی ؟
سومی: مشروب با استیک ! آخه دیشب برا خودم جشن گرفتم ! تنهایی !☺️😖
من: سومی ! مشروب !؟؟؟ پس همونه حالت خوب نیست ! چرا خوردی !؟؟🥺
سومی: چون تا حالا نمیدونستم چه قدر برام ارزش داری!!... 💕 اههه کوکی خوابم میاد !
من: ب..باشه برو بخواب !
رفت و گرفت خوابید ! جویی اومد رو سرم !
جویی: حالش خوب شد؟ یااا کوکی !!!
من: ا..اره ! گفت بهتره ! رفت بخوابه!
جویی: خب خداروشکر !
همش حرف سومی تو مغزم بود. دیشب حالش خوب نبود و من تنهاش گذاشتم ! ای کاش باهاش میرفتم ! اشتباه کردم تنهاش گذاشتم! دیگه بیدارش نکردم! گذاشتم راحت برای خودش بخوابه ! منم گرفتم خوابیدم!
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۴۱.۰k
۰۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.