فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۱۳۲
[ویو هارین]
اون شب هم گذشت....
با کیم صحبت کردم
کیم به شدت مخالف بود
ولی واسطه ای قدرتمند با قدرت که شد هم
کیم راظی کرد
الان می گید این واسطه کی بود ؟ ..
واسطه خوش قلبمون کسی نبود جز پدر جئون جونگ کوک
بعد از همه این اتفاقات من و جونگ کوک ازدواج کردیم
البته بگم خواهر جونگ به شدت دعوا را انداخت
و پدرش برای بی رحم بودن دخترش اون کلأ تردد کرد
کیم درسته مخالف بود
ولی با ازدواج من با جونگ کوک بسیار خوشحال بود
و کیم و جونگ کوک با هم دوستای صمیمی شدن
خانواده ها رابطه صمیمی با هم پیدا کردن
راستی بگم هاجون ازدواج کرد و الان یک پسر بچه داره
[۳ سال بعد]
هارین: دخترم بیا بابات اومد
دختر با ذوق پرید بغلش
جونگ کوک: اخ قربونت بشم دخترکم
هارین: پس من چی منم بغل
جونگ کوک محکم هارین بغل کرد
و آروم موهاش بوسید
جونگ کوک: عاشقتم 🛐
هارین: منم .... بیشتر کل زندگیم عاشقتم
لبخندی زد بوسه ای به لبم گذاشت
[ ویو راوی ]
گاهی وقتا خوشبختی به عنصر های
خاصی لازم نداره فقط کافیه با کنار هم
بودن خوشبختی ساخت
زندگی مراحل سختی جلو ما قرار می ده
ما نباید تسلیم بشیم فقط ادامه بدیم ✨🦋

[ انتخاب سالم زندگی سالم]
پایان 🦋 ✨
دیدگاه ها (۴۴)

معرفی جونگ کوک: خیلی جذاب ....فردی پولدار....مافیا سن: ۳۵آنا...

اسم عشق خوب یا بد پارت ۱[ویو آنالی]شب شده بود هوا بشدت سرد ب...

فرشته کوچولو من پارت ۱۳۱[ویو هارین]هارین: میگم چرا من پدرت ق...

فرشته کوچولو من پارت ۱۳۰[ویو هارین]یکم جا خورد جونگ کوک: پس ...

عشق بی پایان من

رمان عشق و نفرت پارت ۱۲خلاصه رفتیم خونه ی مامان جونگ کوک سان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط