فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۱۳۰
[ویو هارین]
یکم جا خورد
جونگ کوک: پس پدر......
ارتباط چشمی که باهاش داشتم
خواست چیزی بگه ولی ایندفعه من
بودم که بوسیدمش
واقعا دل تنگش بودم...بدون اون زندگی مسخره است
خیلی عمیق می بو سیدمش
لبخنده عجیبی رو لبش بود
دستم دور گردنش حلقه کردم
و ادامه بوسه دادم
برام مهم هیچی نبود... فقط این لحظه مهم بود
نمی دونم چقدر بدون اون تحمل کردم.... ولی الان نمی تونم
ازش جدا شدم و به چشماش نگاه کردم
جونگ کوک: من بخشیدی؟
هارین : شاید...
رفت روی یک کاناپه تکی نشست
و اخم کرد
رفتم نزدیکش و دقیقاً کنارش ایستادم
جونگ کوک: چرا شاید ؟
هارین: چون ناراحت شدم....پس کی تاوان گریه من پس بده
از کمرم گرفت روی پای
خودش نشوندم
به چشمام خیره شد
جونگ کوک: گریه کردی ؟
با دست کوبوندم بهش
و با حالت عصبی گفتم
هارین: معلومه....می دونی چقدر دوست دارم...می دونی حتی لحظه ای بدون تو مرگ بود
نیشخندی زد
جونگ کوک: پس چرا هی پسم می زدی
با حالت غر غر گفتم
هارین: ببینشا...تو ناراحتم کردیا
آروم گونم بوسید
جونگ کوک: پدر بهت چی گفت ؟
هارین: ببین پدرت مثل خودت...گفت تو فقط عروس من می شی و این یادت بمونه....تو بهترین گزینه برای جونگ کوک هستی
با پوزخند گفت
جونگ کوک: پس به من دروغ گفت....
دیدگاه ها (۰)

فرشته کوچولو من پارت ۱۳۱[ویو هارین]هارین: میگم چرا من پدرت ق...

فرشته کوچولو من پارت ۱۳۲[ویو هارین]اون شب هم گذشت.... با کیم...

فرشته کوچولو من پارت ۱۲۹[ویو هارین]روی کاناپه نشست منم روبه ...

فرشته کوچولو من پارت ۱۲۸ [ویو هارین]نیشخندی زد جونگ کوک: الا...

#رویای #جوانی#پارت_۱۳_ بدبخت شدم . دیگه بچه ها نمیزارن تو گر...

#why_himpart:88آروم چشامو باز کردم و به کنارم نگاه کردم.جونگ...

تک پارتی از کوکی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط