چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک.
part 1
با سر درد و درد شکمم چشمام رو باز کردم...
بالای سرمیا دیوار سفید بود...
-من کجام...
با ترس به اطراف نگاه کردم
-م.من کجام
با ترس جیغ کشیدم..
پرستار سریع به سمتم رسید
+خانم چتونه؟ آروم باشید..
-من... من کجام...
+خانم اینجا بیمارستانه شما دیشب تصادف کردید..
-چی؟؟؟! تصادف؟
+بله تصادف.
-بچم.. بچم چیشد؟؟
دختر با ترس و گریه گفت
پرش زمانی به ۱ روز پیش..
شب...
-آی.. کوک سریعتر برو دیگه..
-باشه عزیزم چیکار کنم خب..
پسر با تمام سرعت به بیمارستان میرفت..
-کوک.. تو از این ناراحت نیستی کهبچه دختره؟
-دیوونه شدی ؟ معلومه که نه، خیلی همخوشحالی شدم
دختر تا خواست چیزیبگه
part 1
با سر درد و درد شکمم چشمام رو باز کردم...
بالای سرمیا دیوار سفید بود...
-من کجام...
با ترس به اطراف نگاه کردم
-م.من کجام
با ترس جیغ کشیدم..
پرستار سریع به سمتم رسید
+خانم چتونه؟ آروم باشید..
-من... من کجام...
+خانم اینجا بیمارستانه شما دیشب تصادف کردید..
-چی؟؟؟! تصادف؟
+بله تصادف.
-بچم.. بچم چیشد؟؟
دختر با ترس و گریه گفت
پرش زمانی به ۱ روز پیش..
شب...
-آی.. کوک سریعتر برو دیگه..
-باشه عزیزم چیکار کنم خب..
پسر با تمام سرعت به بیمارستان میرفت..
-کوک.. تو از این ناراحت نیستی کهبچه دختره؟
-دیوونه شدی ؟ معلومه که نه، خیلی همخوشحالی شدم
دختر تا خواست چیزیبگه
- ۲۱.۸k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط