اسم: دیدار🍷
اسم: دیدار🍷
season ②. p⁴
ا/ت: بازم میگم، برای چی منو اوردی اینجا....
کیونگ وو: میخوام برتگردونم، پیش خودم. میتونیم باهم از اینجا فرار کنیم... بریم ی جایی ک دست هیچکس بهمون نرسه....
ا/ت: هههههه(خنده) واقعا فکر کردی من باهات میام؟ بعد از اون بلاهایی که سرم اوردی؟
کیونگ وو: ا/ت، اون ی سو تفاهم بود! اون نمایشی بیش نبود، من اون کارو کردن چون مجبور بودم...
ا/ت: بر فرض اینکه مجبور بودی، با صمیمی ترین دوست من ریختی روهم اره؟؟ البته، دیگه برام مهم نیس. خوشبخت شین....
کیونگ وو: من اونو طلاقش دادم... فقط برای اینکه با تو باشم
ا/ت: لازم نکرده...... برگرد پیشش من قرار نیست پیشت بمونم، بزودی هم میان دنبالمو میبرنم
کیونگ وو: هه(خنده) اون پسره میخاد بیاد دنبالت؟فک نکنم بتونه ادرس اینجا رو پیدا کنه ها........
تهیونگ: ولی پیدا کردمـ...
ا/ت: تهیونگ....
تهیونگ: فک کنم گفته بودم منو ارباب صدا کنی... هه(خنده)
کیونگ وو: ارباب؟؟؟ هه(خنده)
تهیونگ: تو کی هستی؟؟؟
کیونگ وو: دوسپسر کسی ک دزدیدی
تهیونگ: هه(خنده) من کسی رو ندزدیدم، باباش اونو ب من باخت.....
کیونگ وو: حالا من اومدم که ببرمش.....
تهیونگ:تو خواب ببینی......
راوی: تهیونگ تفنگشو دراورد و رو بروی کیونگ وو گرفت......
تهیونگ: فاتحهت خوندس
ا/ت: نهههههه، تهیونگگگگ نهههههههه
تهیونگ: هه(خنده) چیه؟ دوسش داری؟
ا/ت: اون زن و بچه دارههههه
نکششششش(با گریه)
تهیونگ: دوسش داری؟(با داد)
ویو ا/ت: اره هنوز دوسش داشتم، ولی غرورم اجازه نمیداد......
ا/ت: نهههههه دیگه...... نهههههههه
تهیونگ: هه(خنده) ولی اون خیلی رو مخم رفته
و بوممممممم
سکوت و گریه هایی از درد عاشقی
season ②. p⁴
ا/ت: بازم میگم، برای چی منو اوردی اینجا....
کیونگ وو: میخوام برتگردونم، پیش خودم. میتونیم باهم از اینجا فرار کنیم... بریم ی جایی ک دست هیچکس بهمون نرسه....
ا/ت: هههههه(خنده) واقعا فکر کردی من باهات میام؟ بعد از اون بلاهایی که سرم اوردی؟
کیونگ وو: ا/ت، اون ی سو تفاهم بود! اون نمایشی بیش نبود، من اون کارو کردن چون مجبور بودم...
ا/ت: بر فرض اینکه مجبور بودی، با صمیمی ترین دوست من ریختی روهم اره؟؟ البته، دیگه برام مهم نیس. خوشبخت شین....
کیونگ وو: من اونو طلاقش دادم... فقط برای اینکه با تو باشم
ا/ت: لازم نکرده...... برگرد پیشش من قرار نیست پیشت بمونم، بزودی هم میان دنبالمو میبرنم
کیونگ وو: هه(خنده) اون پسره میخاد بیاد دنبالت؟فک نکنم بتونه ادرس اینجا رو پیدا کنه ها........
تهیونگ: ولی پیدا کردمـ...
ا/ت: تهیونگ....
تهیونگ: فک کنم گفته بودم منو ارباب صدا کنی... هه(خنده)
کیونگ وو: ارباب؟؟؟ هه(خنده)
تهیونگ: تو کی هستی؟؟؟
کیونگ وو: دوسپسر کسی ک دزدیدی
تهیونگ: هه(خنده) من کسی رو ندزدیدم، باباش اونو ب من باخت.....
کیونگ وو: حالا من اومدم که ببرمش.....
تهیونگ:تو خواب ببینی......
راوی: تهیونگ تفنگشو دراورد و رو بروی کیونگ وو گرفت......
تهیونگ: فاتحهت خوندس
ا/ت: نهههههه، تهیونگگگگ نهههههههه
تهیونگ: هه(خنده) چیه؟ دوسش داری؟
ا/ت: اون زن و بچه دارههههه
نکششششش(با گریه)
تهیونگ: دوسش داری؟(با داد)
ویو ا/ت: اره هنوز دوسش داشتم، ولی غرورم اجازه نمیداد......
ا/ت: نهههههه دیگه...... نهههههههه
تهیونگ: هه(خنده) ولی اون خیلی رو مخم رفته
و بوممممممم
سکوت و گریه هایی از درد عاشقی
۲۲.۴k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.