اسم دیدار

اسم: دیدار🍷
season ②. p⁶

راوی:
تهیونگ گریه میکرد و هزاران بار به خودش لعنت میفرستاد. فکر میکرد تقصیر او بود. تهیونگ ا/ت رو سریعا یه بیمارستان برد و دست نحیفش را در دست گرفت. پرستار ها تهیونگ رو اروم میکردن و ا/ت رو به یخش اورژانس بردن. تهیونگ یی اختیار اشک میریخت. تا وقتی که دکتر اومد و گفت:

دکتر: شما همراه بیمار هستین.؟

تهیونگ: بله..... چیزی شده اقای دکتر؟

دکتر: نه، خداروشکر حالش خوبه. فقط تمشب رو باید تو بیمارستان بمونن.

تهیونگ: مرسی اقای دکتر،

راوی: ایندفعه اشک شوق میریخت، خوشحال بود که ا/ت زنده است.
از پرستارا اجازه گرف و وارد اتاقی که ا/ت در اون بستری بود، شد. دست ا/ت رو به ارومی در دستش گرفت و نوازش کرد. دستش را بوسید و از ا/ت بخاطر حرفی که زده بود، معذرت خواهی میمرد. با اینکه میدانست ا/ت خوابد و نمیشنود بازم با او حرف میزد، حرف هایی را میزد که در هوشیاری ا/ت، نمیتوانست انها را بزند....

تهیونگ: ا/ت، ببخشید غلط کردم، غقط بیدار شو
یبار دیگه منو با اسم صدا بزن. ا/ت..... من....... من دوست دارمممم. من خیلی دوستت دارم، تو نمیتونی منو ول کنی. تو مال منی. تو حق نداری منو تنها بذاری. خواهش میکنم بیدار شو و یبار دیگه تو چشام نگاه کن. میخام یبار دیگه تو بغلم بگیرمتو موهاتو نوازش کنم....
بیدار شو قشنگم. بیدار شو عسلم.
بیدار شو........

راوی: تهیونگ همونطور که دست ا/ت رو گرفته بود و نوازش میکرد، سر به پایین انداخته بود و اروم اروم اشک میریخت. ا/ت کم کم چشماش رو باز کرد و چیزی زمزمه کرد.

ا/ت: منم........ دوستت دارم........

تهیونگ: ا/ت، قشنگم...... بیدار شدی عسلم؟(با بغض)

راوی: تهیونگ، ا/ت رو در بغلش گرفت و همینطور اشک میریخت و فقط یک کلمه رو به زبون میاورد....

ببخشید، ببخشید، ببخشید.....
دیدگاه ها (۱۴)

اسم: دیدار🍷season ②. p⁷راوی: بعد از همه ی این اتفاقا، اونا ب...

اسم: دیدار 🍷season ②. p⁸باز هم میگم هیچ خوشی همیشگی نیست.! ه...

اسم: دیدار🍷season ②. p⁵در ماشین: ا/ت بی صدا گریه میکرد و دلی...

اسم: دیدار🍷season ②. p⁴ا/ت: بازم میگم، برای چی منو اوردی این...

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط