🍁
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان👑
#پارت24
میفهمی که من درگیره توام
که درگیر حس و حالی ام که نمیتونم ازش فرار کنم
باید کنار تو باشم و تو باید منو کنارت تحمل کنی!
تحمل که نه باید توام مشتق من باشی
.
هیچ وقت فراموش نکن هیچ کسی هیچ کسی حق نداره به تو نزدیک بشه
لمست کنه
کنارت باشه
تنها کسی که این اجازه رو دارم منم پس سعی کن هیچ وقت خطا نکنی چون من آدم بخشنده ای نیستم
به بدترین شکل ممکن تقاص اشتباهی که کردی رو ازت پس میگیرم
پس بفهم چیکار میخوای بکنی
برای پایین آوردن تبش این دستمال کمی جواب داد انگار که پایین اومد به دیوار تکیه کردم خسته بودم خیلی خسته بودم از سر و صدای بیرون می تونستم بفهمم که همه بیدار شدن
ماهرو چشماش بسته شده بود و به خواب رفته بود لبای کوچیکش رو بوسیدم تمام خستگیم در رفت وقتی با اون ظرف دستمال می خواستم از اتاق بیرون برم با مهتابی که داشت وارد اتاق می شد روبرو شدم
از دیدن من توی اتاق خواهرش متعجب نگاهی به من و بعد به ماهرو انداخت
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان👑
#پارت24
میفهمی که من درگیره توام
که درگیر حس و حالی ام که نمیتونم ازش فرار کنم
باید کنار تو باشم و تو باید منو کنارت تحمل کنی!
تحمل که نه باید توام مشتق من باشی
.
هیچ وقت فراموش نکن هیچ کسی هیچ کسی حق نداره به تو نزدیک بشه
لمست کنه
کنارت باشه
تنها کسی که این اجازه رو دارم منم پس سعی کن هیچ وقت خطا نکنی چون من آدم بخشنده ای نیستم
به بدترین شکل ممکن تقاص اشتباهی که کردی رو ازت پس میگیرم
پس بفهم چیکار میخوای بکنی
برای پایین آوردن تبش این دستمال کمی جواب داد انگار که پایین اومد به دیوار تکیه کردم خسته بودم خیلی خسته بودم از سر و صدای بیرون می تونستم بفهمم که همه بیدار شدن
ماهرو چشماش بسته شده بود و به خواب رفته بود لبای کوچیکش رو بوسیدم تمام خستگیم در رفت وقتی با اون ظرف دستمال می خواستم از اتاق بیرون برم با مهتابی که داشت وارد اتاق می شد روبرو شدم
از دیدن من توی اتاق خواهرش متعجب نگاهی به من و بعد به ماهرو انداخت
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۸.۷k
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.