تنفرتاعشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_34
که دستی در کمرم نشست ...
ویو کوک: ات سئون پیش همون پسره که فلیکس هم اونجا بود آن با فلیکس درست داد وب نطر میرسد خیلی خوشحاله چون همش میخندیدن یکم گذشت که لینو اومد
(لینو مافیاو دوست قبلی کوک)
و نگاه هیزشو و روی رونای ات کاملا معلوم بود
دروغ چرا ات خیلی خشگل شده بود مخصوصا با اون لباس های مشکی ک ترقوه و گردن سفیدش رو ب راحتی نمایش میدهد
بلند شدمو ب سمت ات رفتم و
دستمو دور کمرش حلقه کردم
.
.ات:که دستی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم کوکه
ات :ت اینجا..
با فشاری ب پهلوم آورد حرفم نصفه موند وب سمت لینو برگشت و گفت:
کوک: هنوزم بهش میخوره سینگل باشه؟
از این حرفی ک کوک زد ن تنها خودم ،بلکه همه تعجب کرده بودن(منظور ع همه همون سئون گوون و فیلیکس بود)
لینو:اوه جئون عادتته همیشه بهترین هارو برداری؟
کوک:مگه غیر اینه؟
لینو :بشین ،بشین که باهات کلی حرف دارم
ات"اونا نشستن و منم خیلی آروم طوری ک فق کوک بشنوه گفتم که جلوی در دستشویی منتظرشم ب نظرم تنها جایی بود کسی شک نمیکرد و رفت و امد کمتر بود
(البته دستشویی ها رفت و امدش بیشترع ولی خب😂)
بعدش ب سمت دستشویی رفتم
این نزدیک دو مین بود که منتظرش بودم
اما هنو پیداش نشده بود
و این رو مخم بود ک باید ع عشق و حالم بخاطر ایشون میزدم
چند میان دیه گذشت که شازده تشریف آوردن
خیلی خونسرد طوری که انگار هیچی نشده(خو واقعا هم هیچی نشده)
گفت: هوم؟
ات: هومم؟چرا جوری رفتار کردی که انگار پارتنرمی؟
همونطور خونسرد دستشو ت جیبش کردواومد جلو گفت: چیه فیلیکس جونت نارحت میشه؟
ات:ارع نارحت میشه اصن ت چیکاره منی؟ما فق دوست..
هنو حرفم کامل نشده بود ک بهم نزدیک شدو فاصلمون رو خیلی کم کرد
کوک:اگ جرعت داری بگو مافق دوستیم!
یکی زدم رو سینش و از خدم دورش کردم
ات: مرتیکه عوضی
یکم رفت عقب ترو با پوزخندی ک ب لب داش و با حالت تمسخر گف
کوک:منتظرتم بیبی!
بعدشم رف
منم رفتم دستشویی و دستم ک عرق کرده بود رو شستم میخاستم صورتمو اب بزنم ک یادم اومد ارایش بیخیال شدم(ات نرید فق دستشو شست😂)
پس بیخیال شدمو ب سمت جایی ک بچه ها بودن رفتم ک کوک بم اشاره کرد برم پیشش
منم رفتم
از دستش کفری بودم و تا جایی ک تونستم مست کردم..
از دستش کفری بودمو تا جایی ک تونستم مست کردم
کوک"ات معلوم بود عصبانیه
داشت زیاده روی میکرد ک بش گفتم
کوک: بس کن!
ات:ت کی باشی؟(مست
کوک:چون هنو لینو و فیلیکس اونجا بودن گفتم
کوک:دوس پسرت!
ات:همچین دوس پسر جذابی داشتم خدم نمیدونستم؟(دستشو رو صورت کوک میکشه و سرشو و شونش میزازه
*دوزتان ات مسته نمیفهمه داره چی کار میکنه*
کوک:از این کارش خندم گرفته بود همونطور ک سرش رو شونم بود گف
ات:میشه بریم خونه خابم میاد
کوک:چرا ک ن بیب!
....
#اد_جئون
#پارت_34
که دستی در کمرم نشست ...
ویو کوک: ات سئون پیش همون پسره که فلیکس هم اونجا بود آن با فلیکس درست داد وب نطر میرسد خیلی خوشحاله چون همش میخندیدن یکم گذشت که لینو اومد
(لینو مافیاو دوست قبلی کوک)
و نگاه هیزشو و روی رونای ات کاملا معلوم بود
دروغ چرا ات خیلی خشگل شده بود مخصوصا با اون لباس های مشکی ک ترقوه و گردن سفیدش رو ب راحتی نمایش میدهد
بلند شدمو ب سمت ات رفتم و
دستمو دور کمرش حلقه کردم
.
.ات:که دستی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم کوکه
ات :ت اینجا..
با فشاری ب پهلوم آورد حرفم نصفه موند وب سمت لینو برگشت و گفت:
کوک: هنوزم بهش میخوره سینگل باشه؟
از این حرفی ک کوک زد ن تنها خودم ،بلکه همه تعجب کرده بودن(منظور ع همه همون سئون گوون و فیلیکس بود)
لینو:اوه جئون عادتته همیشه بهترین هارو برداری؟
کوک:مگه غیر اینه؟
لینو :بشین ،بشین که باهات کلی حرف دارم
ات"اونا نشستن و منم خیلی آروم طوری ک فق کوک بشنوه گفتم که جلوی در دستشویی منتظرشم ب نظرم تنها جایی بود کسی شک نمیکرد و رفت و امد کمتر بود
(البته دستشویی ها رفت و امدش بیشترع ولی خب😂)
بعدش ب سمت دستشویی رفتم
این نزدیک دو مین بود که منتظرش بودم
اما هنو پیداش نشده بود
و این رو مخم بود ک باید ع عشق و حالم بخاطر ایشون میزدم
چند میان دیه گذشت که شازده تشریف آوردن
خیلی خونسرد طوری که انگار هیچی نشده(خو واقعا هم هیچی نشده)
گفت: هوم؟
ات: هومم؟چرا جوری رفتار کردی که انگار پارتنرمی؟
همونطور خونسرد دستشو ت جیبش کردواومد جلو گفت: چیه فیلیکس جونت نارحت میشه؟
ات:ارع نارحت میشه اصن ت چیکاره منی؟ما فق دوست..
هنو حرفم کامل نشده بود ک بهم نزدیک شدو فاصلمون رو خیلی کم کرد
کوک:اگ جرعت داری بگو مافق دوستیم!
یکی زدم رو سینش و از خدم دورش کردم
ات: مرتیکه عوضی
یکم رفت عقب ترو با پوزخندی ک ب لب داش و با حالت تمسخر گف
کوک:منتظرتم بیبی!
بعدشم رف
منم رفتم دستشویی و دستم ک عرق کرده بود رو شستم میخاستم صورتمو اب بزنم ک یادم اومد ارایش بیخیال شدم(ات نرید فق دستشو شست😂)
پس بیخیال شدمو ب سمت جایی ک بچه ها بودن رفتم ک کوک بم اشاره کرد برم پیشش
منم رفتم
از دستش کفری بودم و تا جایی ک تونستم مست کردم..
از دستش کفری بودمو تا جایی ک تونستم مست کردم
کوک"ات معلوم بود عصبانیه
داشت زیاده روی میکرد ک بش گفتم
کوک: بس کن!
ات:ت کی باشی؟(مست
کوک:چون هنو لینو و فیلیکس اونجا بودن گفتم
کوک:دوس پسرت!
ات:همچین دوس پسر جذابی داشتم خدم نمیدونستم؟(دستشو رو صورت کوک میکشه و سرشو و شونش میزازه
*دوزتان ات مسته نمیفهمه داره چی کار میکنه*
کوک:از این کارش خندم گرفته بود همونطور ک سرش رو شونم بود گف
ات:میشه بریم خونه خابم میاد
کوک:چرا ک ن بیب!
....
- ۵.۲k
- ۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط