اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۲۸

اصلا نمیدونم کی از خستگی خوابم برد که وقتی بیدار شدم دیدم عماد نیست و ساعت ۲ صبح بود و ما تا دیر وقت رو پروژه کار کرده بودیم و کتابخانه دانشگاه ۲۴ ساعته باز بود ولی وقتی دور و اطرافم رو نگاه کردم هیچکی تو کتابخانه نبود جز من

یکم ترسناک بود

ژاکتی روم بود که مال عماد بود و یه کاغذ هم روی میز بود

_دیارا خوابت برد منم باید میرفتم خونه نخواستم بیدارت کنم امشب رو تو کتابخانه بمون تنها نرو خونه
عماد

ای گوه توش اصلا نمیگه یه دختر رو تنها نزارم تو این جای خالی

البته دانشگاه نگهبان داشت ولی خوب به هرحال

وای خاک به سرم الان مامانم و بابام خیلی نگرانم شدن

فوری گوشم رو روشن کردم که دیدم ۱۰ تا تماس بی پاسخ دارم ۵ تا از مامان ۵ تا هم از بابا

زنگ زدم به مامانم که بعد دوتا بوق جواب داد

_الو دیارا مادر کجایی قربونت برم الهی از نگرانی مردیم من و بابات

چنان با نگرانی و تند تند حرف می‌زد که اصلا مهلت نمیداد حرف بزنم

_ما کلانتری هستیم فکر کردیم بلایی سرت اومده کجایی تو گیس بریده
اصلا ساعت رو دیدی

_مامان مامانم نگران نباش از کلانتری بیاین بیرون من خوبم تو کتابخانه دانشگاه خوابم برده نگران نباشیم ببخشید اطلاع ندادم

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۵)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۹مامان و بابام اومدن دنبالم و رفتیم خون...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۰_عماد جان تیمارستان میشناسم ها اگه خل ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۷با عماد رفتیم کتابخونه و یه جای خلوت و...

#اشتباه_خوب_من #پارت_۲۶استاد وارد کلاس شد و گفت :_خوب کار گر...

#مافیای_من #P4لینو:کار داشتم پس زودتر بیدار شدم ‍و رفتم دنبا...

آیدل من ( در خواستی)پارت۲۰از زبون شوگا بیست دقیقه ای طول کشی...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط