اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۲۷

با عماد رفتیم کتابخونه و یه جای خلوت و دور از جمع و ساکت پیدا کردیم نشستم
کلافه پوفی کشیدم

_عماد آخه چرا مخالفت نکردی

_استاد گفت نمیشه حرفی بزنیم نشنیدی

_اصلا خوشم نمیاد باهات تو یه گروه باشم

_دیارا نکن

_عماد میکنم

استاد اومد بالا سرمون

_به جای اینکه غر بزنید کارتون رو انجام بدید

بعد رفت

_خوب سر گروه عماد خان بفرما بگو چیکار کنیم

_نظر تو چیه

_نظری ندارم

_نظرت چیه راجب نفرت و عشق باشه پروژمون

استاد گفت باید از احساسات الهام بگیریم

_نمیدونم خوبه
اره همین عالیه
ولی چطوره بزاریم نفرت در نفرت و در آخر هم نفرت

_یعنی میگی آخرش عاشقم نمیشی؟

_عاشقت شدم حالا هم ازت متنفرم

_عشق اینجوری نیست دیارا اول برو معنی عشق رو یاد بگیر اگه عاشقمی نمیتونی ازم متنفر باشی
یا باید از اول ازم متنفر می‌بودی بعد عاشقم میشدی اینکه عاشقم شدی بعد متنفر تو کتاب گینس هم نیست

_من متفاوتم

_خیلی

تو چشمام زل زد و حرف حق میزد ولی نمیتونستم بگم من واقعا عاشقتم و اصلا نمیتونم ازت متنفرم باشم فقط به زبون میارم

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۱۰)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۸اصلا نمیدونم کی از خستگی خوابم برد که ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۹مامان و بابام اومدن دنبالم و رفتیم خون...

#اشتباه_خوب_من #پارت_۲۶استاد وارد کلاس شد و گفت :_خوب کار گر...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۵افتاده بودم روی پای عماد _دیارا حواست ...

رمـان مٰـالک نفٰس های تـو پـارت ششـم🌷✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط