اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۲۶

استاد وارد کلاس شد و گفت :

_خوب کار گروهی دونفره داریم گروه بندیتون میکنم

شروع کرد دو به دومون کرد و نوبت رسید به سمیرا که از شانس خوبش افتاد با نیما و بعد استاد اسم من و گفت :

_دیارا با

بنال دیگهههه
دوستان اینو تو دلم گفتما اگه با صدای بلند میگفتم که یه راست اخراج میشدم

_و عماد

شتتتت
ای گوه توش
ای لعنت تو شانسم
ای ریدم بهت استاد

یعنی چی که من و عماد چرا اینجوری شد مگه ادم دیگه ای نیست منو باهاش هم گروهی کنه آخه چه وضعشه

فکر کنم استاد میدونه من از عماد متنفرم (گوه میخورم)واسه همین من و عمدا از قصد گزاشت تو گروه عماد و تازه بدتر از اون عماد هم سرگروه کرد
اوهااااا این دیگه زیادیه من از عماد دستور نمیگیرم یا به حرفش اصلا گوش نمیدم محاله

تا خواستم دهنمو باز کنم مخالفت کنم طبق معمول همیشه استاد گفت :

_اصلا دیگه تغییر نمیدم پس دهنتون رو باز نکنید

ای من توف بکنم تو ریخت در قابلمه ایت انتر جوجه ماشینی ...

همینجوری داشتم فحش نثارش میکردم که استاد گفت:

_ برید کتابخونه و کارتون رو انجام بدید

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۴)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۷با عماد رفتیم کتابخونه و یه جای خلوت و...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۸اصلا نمیدونم کی از خستگی خوابم برد که ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۵افتاده بودم روی پای عماد _دیارا حواست ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۴به کیان کمک کردم بشینه رو نیمکت تو حیا...

My sweet trouble 16✨صبح بیدار شدم و چون مادربزرگ نبود خودم ی...

۸۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط