تو را خواست دلم
💞
#تو را خواست دلم
اینک که شمع پیشانیِ پروانه را بوسید
کوکو خواند سرودِ او کو را!
و منِ دستپاچه
چند خط از همین شعر را گُم کردم!
حالا که پنجره نسیم،
و پرده بهار را در آغوش کشید
اکنون که صدای خندهی ماهیهای حوض
و صدای آوازخوانیِ غروب در کوچه میآید،
خواست تو را دلم!
اینک که باران صدایم زد
و چتر قهر است با دستم!
حالا که خیابان مست است و
عابرها همه شبیهِ تو!
اکنون که عطرت گلویم را میفشارَد
و گرمای پیراهنت چشمهایم را از پُشت میگیرد
دلم...
تو را خواست!
بگو خواهی آمد حتی اگر دور
حتی اگر دیر
چون باران به میهمانیِ کویر!
#جمعه_۱۱_خرداد_۱۳۹۷
#۰۰_۴۰`
#تو را خواست دلم
اینک که شمع پیشانیِ پروانه را بوسید
کوکو خواند سرودِ او کو را!
و منِ دستپاچه
چند خط از همین شعر را گُم کردم!
حالا که پنجره نسیم،
و پرده بهار را در آغوش کشید
اکنون که صدای خندهی ماهیهای حوض
و صدای آوازخوانیِ غروب در کوچه میآید،
خواست تو را دلم!
اینک که باران صدایم زد
و چتر قهر است با دستم!
حالا که خیابان مست است و
عابرها همه شبیهِ تو!
اکنون که عطرت گلویم را میفشارَد
و گرمای پیراهنت چشمهایم را از پُشت میگیرد
دلم...
تو را خواست!
بگو خواهی آمد حتی اگر دور
حتی اگر دیر
چون باران به میهمانیِ کویر!
#جمعه_۱۱_خرداد_۱۳۹۷
#۰۰_۴۰`
- ۵۹۱
- ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط