خیابان عشق / love street / پارت 17
#خیابان_عشق / #love_street / #پارت_17
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: تنبل خان واقعا مثل کوالا میمونی فقط سعی میکنی خودت تنبل جلوه ندی ولی واقعا هستی😐
تهیونگ: کوالا حیوون خیلی خوبیه ، من تایید میکنم
میرا: باشه باشه فکر کنم باید از این کوالا تنبل حسابی کار بکشم
تهیونگ: کوالا تنبل؟؟؟دلت میاد؟😥
میرا: امروز حقیقتش خودمم خسته شدم پس بهتره برگردیم .
تهیونگ: هنوز زوده ، بیا قبلش بریم ساحل.
میرا: ام باشه. ولی آخه با این همه وسیله؟؟
تهیونگ: من میبرم میذارمشون تو ماشین تو همینجا منتظر بمون.
میرا: باشه پس برو
استرس داشتم ؛ خب کلا دو حالت وجود داره دیگه دو تا گزینه هست . یا اونم منو دوست داره یا نه..
با اینکه خودمو از قبل آماده کردم .. یه صدایی بهم میگه قرار نیست چیزی بشه که انتظارش دارم.
ولش کن هرچی بیشتر انرژی منفی بدم بدتره.
سریع برگشتم که میرا رو دیدم داشت با یکی حرف میزد .
اون دیگه کی بود؟
رفتم پیشش که دیدم..
ویو میرا*
تهیونگ دیر کرده یکم . واقعا امروز خسته شدم از بس خرید کردم واقعا رو مخه
خدارو شکر تهیونگ کنارم بود وگرنه امشب زنده نمیرسیدم خونه از بس بار ها سنگین بود.
یدفعه یکی اومد یه ورق داد بهم برای تبلیغات
یه پسر خوشتیپ بود ؛ کوچیکتر از من میزد ولی بازم .. زیادی واسه کار کردم جوون بود
؟ : سلام خانوم ممنون میشم به رستوران ما سر بزنید ؛ برای بار اول بهتون 20 درصد تخفیف میدیم.
میرا: ممنون ولی خب فکر نکنم بتونم بیام.
؟ : اگه خواستید حتما بیاید
نگاهم خورد به پیکسل روی کیفش ، گیم مورد علاقم بود!
میرا: ببخشید شماهم بازی پرسونا رو بازی میکنید؟ منظورم اینه خب به پیکسل روی کیفتون نظرم جلب شد..
؟ : چی..شماهم اون بازی میکنید؟🤭 خدارو شکر😆فکر میکردم فقط منم ..
میرا: واقعا دنیا کوچیکه خیلی جالبه .. من خیلی وقته این بازی میکنم ولی تاحالا یکی مثل خودم ندیده بود
؟ : درسته واقعا کم پیدا میشه . بخصوص اگه مثل شما زیبا هم باشه
میرا: ممنون . آها راستی من میرا هستم وقت نشد خودم معرفی کنم
؟ : منم این وو هستم . خانوم میرا حتما به رستوران ما سر بزن ، دوست دارم بیشتر باهاتون گپ بزنم☺️البته اگه خودخواهی نیست
میرا: حتما میام هروقت وقتم خالی بود
صدای تهیونگ از پشت سرم اومد: میرا من اومدم
تهیونگ: معرفی نمیکنی؟
میرا: آها. ایشون این وو هستن تازه الان آشنا شدیم و این وو اینم تهیونگه یکی از دوستای من
این وو: خوشبختم جناب تهیونگ
تهیونگ: همچنین ، خب اگه کارت تموم شده میرا بزن بریم
میرا: من باید برم فعلا این وو!
این وو یه کارت از جیبش در اورد: این شماره منه حتما بهم پیام بده اگه خواستی
میرا: باشه ممنون
داشتیم کنار ساحل قدم میزدیم که تهیونگ گفت: امشب ماه خیلی قشنگه مگه نه؟
میرا: اوهوم .
تهیونگ: میدونی راستش میخواستم یچیزی خیلی وقت پیش بهت بگم ولی .. نشد
میرا: چه چیزی؟
تهیونگ: حقیقتش خب میدونی من خیلی وقته که.. ازت خو..
گوشی میرا شروع کرد به زنگ خوردن
میرا: الو؟
جونگکوک: میرا کجایی؟
میرا: ساحل با تهیونگ. چیزی شده؟
جونگکوک: لوکیشن بده تا نیومدم کاری نکن
میرا: چیشده؟
میرا: الوو؟الو؟ قطع کرد!
ویو جونگکوک نیم ساعت قبل*
رو کاناپه لم دادم . ساعت 11 شده بود ولی هنوز میرا برنگشته بود.
جونگکوک: هی خدا از دست این دختر بی فکر
جیمین که نفهمیده بودم چجوری اومد پیشم نشسته بود گفت: چیشده باز؟
جونگکوک: یا! چرا عین جن میای؟
جیمین: تویی که انقدر تو افکارتی نفهمیدی
جونگکوک: ولش کن.. خبری از میرا نشد؟
جیمین: چرا انقدر خودتو عذاب میدی؟ یا بهش بگو یا بیخیالش شو
جونگکوک: کاشکی انقدر ساده بود قضیه
جیمین: اگه بهش تا الان نگفتی .. دیگه نمیتونی بگی .
جونگکوک: منظورت چیه؟
جیمین: وااای خدا تهیونگ منو میکشه
جونگکوک: بگو بهم چیشده مگه؟
جیمین: تهیونگ،امشب میخواد به میرا اعتراف کنه . بهم گفته بود بهت نگم ولی خب..
جونگکوک: هااا؟اون لعنتی بهم گفت فقط میخواد با میرا بره بیرون
پاشدم سریع شماره میرا رو گرفتم.
فقط خدا کنه هنوز نگفته باشه..
میرا: الو؟
جونگکوک: میرا کجایی؟
میرا: ساحل با تهیونگ.چیشده؟
جونگکوک: لوکیشن بفرست تا نیومدم کاری نکن
میرا: ها چی شده؟
گوشی قطع کردم سریع آماده شدم
لوکیشن رو باز کردم و سوار ماشینم شدم و با سرعت روندم به طرف ساحل .
ویو میرا*
تهیونگ: چیزی شده؟
میرا: جونگکوک بود
_____________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: تنبل خان واقعا مثل کوالا میمونی فقط سعی میکنی خودت تنبل جلوه ندی ولی واقعا هستی😐
تهیونگ: کوالا حیوون خیلی خوبیه ، من تایید میکنم
میرا: باشه باشه فکر کنم باید از این کوالا تنبل حسابی کار بکشم
تهیونگ: کوالا تنبل؟؟؟دلت میاد؟😥
میرا: امروز حقیقتش خودمم خسته شدم پس بهتره برگردیم .
تهیونگ: هنوز زوده ، بیا قبلش بریم ساحل.
میرا: ام باشه. ولی آخه با این همه وسیله؟؟
تهیونگ: من میبرم میذارمشون تو ماشین تو همینجا منتظر بمون.
میرا: باشه پس برو
استرس داشتم ؛ خب کلا دو حالت وجود داره دیگه دو تا گزینه هست . یا اونم منو دوست داره یا نه..
با اینکه خودمو از قبل آماده کردم .. یه صدایی بهم میگه قرار نیست چیزی بشه که انتظارش دارم.
ولش کن هرچی بیشتر انرژی منفی بدم بدتره.
سریع برگشتم که میرا رو دیدم داشت با یکی حرف میزد .
اون دیگه کی بود؟
رفتم پیشش که دیدم..
ویو میرا*
تهیونگ دیر کرده یکم . واقعا امروز خسته شدم از بس خرید کردم واقعا رو مخه
خدارو شکر تهیونگ کنارم بود وگرنه امشب زنده نمیرسیدم خونه از بس بار ها سنگین بود.
یدفعه یکی اومد یه ورق داد بهم برای تبلیغات
یه پسر خوشتیپ بود ؛ کوچیکتر از من میزد ولی بازم .. زیادی واسه کار کردم جوون بود
؟ : سلام خانوم ممنون میشم به رستوران ما سر بزنید ؛ برای بار اول بهتون 20 درصد تخفیف میدیم.
میرا: ممنون ولی خب فکر نکنم بتونم بیام.
؟ : اگه خواستید حتما بیاید
نگاهم خورد به پیکسل روی کیفش ، گیم مورد علاقم بود!
میرا: ببخشید شماهم بازی پرسونا رو بازی میکنید؟ منظورم اینه خب به پیکسل روی کیفتون نظرم جلب شد..
؟ : چی..شماهم اون بازی میکنید؟🤭 خدارو شکر😆فکر میکردم فقط منم ..
میرا: واقعا دنیا کوچیکه خیلی جالبه .. من خیلی وقته این بازی میکنم ولی تاحالا یکی مثل خودم ندیده بود
؟ : درسته واقعا کم پیدا میشه . بخصوص اگه مثل شما زیبا هم باشه
میرا: ممنون . آها راستی من میرا هستم وقت نشد خودم معرفی کنم
؟ : منم این وو هستم . خانوم میرا حتما به رستوران ما سر بزن ، دوست دارم بیشتر باهاتون گپ بزنم☺️البته اگه خودخواهی نیست
میرا: حتما میام هروقت وقتم خالی بود
صدای تهیونگ از پشت سرم اومد: میرا من اومدم
تهیونگ: معرفی نمیکنی؟
میرا: آها. ایشون این وو هستن تازه الان آشنا شدیم و این وو اینم تهیونگه یکی از دوستای من
این وو: خوشبختم جناب تهیونگ
تهیونگ: همچنین ، خب اگه کارت تموم شده میرا بزن بریم
میرا: من باید برم فعلا این وو!
این وو یه کارت از جیبش در اورد: این شماره منه حتما بهم پیام بده اگه خواستی
میرا: باشه ممنون
داشتیم کنار ساحل قدم میزدیم که تهیونگ گفت: امشب ماه خیلی قشنگه مگه نه؟
میرا: اوهوم .
تهیونگ: میدونی راستش میخواستم یچیزی خیلی وقت پیش بهت بگم ولی .. نشد
میرا: چه چیزی؟
تهیونگ: حقیقتش خب میدونی من خیلی وقته که.. ازت خو..
گوشی میرا شروع کرد به زنگ خوردن
میرا: الو؟
جونگکوک: میرا کجایی؟
میرا: ساحل با تهیونگ. چیزی شده؟
جونگکوک: لوکیشن بده تا نیومدم کاری نکن
میرا: چیشده؟
میرا: الوو؟الو؟ قطع کرد!
ویو جونگکوک نیم ساعت قبل*
رو کاناپه لم دادم . ساعت 11 شده بود ولی هنوز میرا برنگشته بود.
جونگکوک: هی خدا از دست این دختر بی فکر
جیمین که نفهمیده بودم چجوری اومد پیشم نشسته بود گفت: چیشده باز؟
جونگکوک: یا! چرا عین جن میای؟
جیمین: تویی که انقدر تو افکارتی نفهمیدی
جونگکوک: ولش کن.. خبری از میرا نشد؟
جیمین: چرا انقدر خودتو عذاب میدی؟ یا بهش بگو یا بیخیالش شو
جونگکوک: کاشکی انقدر ساده بود قضیه
جیمین: اگه بهش تا الان نگفتی .. دیگه نمیتونی بگی .
جونگکوک: منظورت چیه؟
جیمین: وااای خدا تهیونگ منو میکشه
جونگکوک: بگو بهم چیشده مگه؟
جیمین: تهیونگ،امشب میخواد به میرا اعتراف کنه . بهم گفته بود بهت نگم ولی خب..
جونگکوک: هااا؟اون لعنتی بهم گفت فقط میخواد با میرا بره بیرون
پاشدم سریع شماره میرا رو گرفتم.
فقط خدا کنه هنوز نگفته باشه..
میرا: الو؟
جونگکوک: میرا کجایی؟
میرا: ساحل با تهیونگ.چیشده؟
جونگکوک: لوکیشن بفرست تا نیومدم کاری نکن
میرا: ها چی شده؟
گوشی قطع کردم سریع آماده شدم
لوکیشن رو باز کردم و سوار ماشینم شدم و با سرعت روندم به طرف ساحل .
ویو میرا*
تهیونگ: چیزی شده؟
میرا: جونگکوک بود
_____________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۱۹.۷k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.