خیابان عشق / love street / پارت 15
#خیابان_عشق / #love_street / #پارت_15
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: من یه نفر دیگه رو دوست دارم .. شرمنده
تهیونگ:هااااا؟یعنی حتی جونگکوکم نیست؟
میرا: نه متاسفانه
تهیونگ: اوی جونگکوک دیدی آخرش فقط ..
*جونگکوک انقدر مست شده بود که بیهوش شد*
تهیونگ: هی الان نمیتونی بخوابی!!!پاشو پاشو
ویو فردا*
با صدای زنگ در بلند شدم .
رفتم پایین و در باز کردم.
مدیر آن: سلاااااام😊☀️
شما باید میرا باشید درسته؟
میرا: بله
مدیر آن: خدارو شکر این خونه بالاخره یکیو داره که وقتی زنگ میزنم در باز کنه !
فقط حواست باشه همیشه اول زنجیر در باز نکن ممکنه خطرناک باشه☺️✨
میرا: حتما.
مدیر آن اومد داخل و نشست
میرا: با کسی کار داشتید؟
مدیر آن: آره با خودت ، بیا بشین باید صحبت کنیم.
نشستم و مدیر آن یه دفترچه داد بهم.
مدیر آن: خب تو این دفترچه کارایی که باید بکنی نوشتم . اول از همه رفتم یه باشگاه ثبت نامت کردم و بهشون سفارش ویژه اتو کردما😊🌼
میرا: ام ممنون
مدیر آن: بعدشم رفتم یسری برای عکسبرداری لباس خریدم .
میرا: مگه سایز منو میدونستید؟😐
مدیر آن: شاید از تهیونگ کمک گرفته باشم؟
میرا: آها
مدیر آن: خلاصه قراره حسابی سرت شلوغ بشه حتی فکرشم نمیکردم تو انقدر خوشگل باشی ، پس دیگه جای نگرانی نیست قراره بزودی عضو رسمی بی تی اس بشی پس حسابی تلاش کن و کارایی که میگم بکن تا جلو بیوفتیم . حقیقتش واقعا خوشحالم که بچه ها تورو انتخاب کردن تازه میدونستی...
مدیر آن واقعا خیلی صحبت میکنه ؛ البته بهتره بگم خوش صحبته .
از یکجایی به بعد سرم درد گرفت😭
مدیر آن: من دیرم شده باید برم دیگه راستی حواست باشه بقیه برات مشکل ایجاد نکنن
میرا: امیدوارم من براشون مشکل درست نکنم چون اونا همیشه هوامو دارن
مدیر آن: چقدددددر با وقار😊
از دیدنت خوشحال شدم بعدا میبینمت🌼
بعدشم در بست رفت . نیاز به قهوه داشتم شدید از بس حرف زد سر درد گرفتم از یکجایی به بعد دیگه نمیشنیدم چی میگه انقدر زیاد بود
تهیونگ: گود مورنینگ میس میرا
میرا: صبح بخیر
تهیونگ: مدیر آن اومده بود؟
میرا: آره اومد و یسری کارایی که باید بکنم گفت
تهیونگ: مدیر آن یکم پر حرفه شرط میبندم سر درد گرفتی😅
میرا: بگم نه دروغ گفتم پس آره
تهیونگ: بهت دفترچه داد؟
میرا: اوهوم از کجا میدونی
تهیونگ: اونو به همه ما داده ، زیاد سخت نگیر فقط کارایی که با قرمز نوشته حتما انجام بده
میرا: باشه
تهیونگ: راستی بابت دیشب..
میرا: ولش کن دیگه گذشته☺️
تهیونگ: باشه. برنامه ای برای امروز داری؟
میرا: نه چطور ؟
تهیونگ: بریم یکم بگردیم من امروز وقتم خالیه
میرا: کی؟
تهیونگ: ساعت ۶ اینا شب
میرا: اوکی
ساعت نگاه کردم الان ساعت 12 بود خیلی وقت داشتم.
تهیونگ: من میرم بیرون ساعت 6 میام دنبالت
میرا: باشه فعلا
نشستم رو کاناپه و شروع کردم به دیدن فیلم.
در اتاقم با دو تقه باز شد و کوک اومد.
کوک: مزاحم نیستم؟
میرا: نه بیا تو
کوک: چیکار میکردی؟
میرا: هیچی داشتم فیلم میدیدم یه فیلم جدید اومده
کوک: خوبه ، راستی میخواستم بابت دیشب ازت عذرخواهی کنم میدونی مست شده بودم و کارایی کردم که نباید..
میرا: نیازی نیست عذرخواهی کنی میدونم مست بودی.
کوک:برای جبران نظرت چیه امروز بریم بیرون؟
میرا: امروز...؟
کوک: برنامه خاصی داری؟
میرا: راستش قرار شد با تهیونگ بریم بیرون
کوک: آها.. خب باشه واسه یه وقت دیگه پس..
میرا: واقعا ببخشید❤️
کوک: مشکلی نداره راحت باش من میرم پس🙂
ویو کوک*
در اتاق بستم و اومدم بیرون .
تهیونگ ؛ بالاخره بهت میرسم و کاری میکنم میرا منو دوست داشته باشه.
گوشیم زنگ خورد مدیر آن بود
مدیر آن: جونگکوک یادت نره امروز باید بری باشگاه
کوک: نه یادمه
مدیر آن:خوبه پس من قطع میکنم فعلا
_____________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: من یه نفر دیگه رو دوست دارم .. شرمنده
تهیونگ:هااااا؟یعنی حتی جونگکوکم نیست؟
میرا: نه متاسفانه
تهیونگ: اوی جونگکوک دیدی آخرش فقط ..
*جونگکوک انقدر مست شده بود که بیهوش شد*
تهیونگ: هی الان نمیتونی بخوابی!!!پاشو پاشو
ویو فردا*
با صدای زنگ در بلند شدم .
رفتم پایین و در باز کردم.
مدیر آن: سلاااااام😊☀️
شما باید میرا باشید درسته؟
میرا: بله
مدیر آن: خدارو شکر این خونه بالاخره یکیو داره که وقتی زنگ میزنم در باز کنه !
فقط حواست باشه همیشه اول زنجیر در باز نکن ممکنه خطرناک باشه☺️✨
میرا: حتما.
مدیر آن اومد داخل و نشست
میرا: با کسی کار داشتید؟
مدیر آن: آره با خودت ، بیا بشین باید صحبت کنیم.
نشستم و مدیر آن یه دفترچه داد بهم.
مدیر آن: خب تو این دفترچه کارایی که باید بکنی نوشتم . اول از همه رفتم یه باشگاه ثبت نامت کردم و بهشون سفارش ویژه اتو کردما😊🌼
میرا: ام ممنون
مدیر آن: بعدشم رفتم یسری برای عکسبرداری لباس خریدم .
میرا: مگه سایز منو میدونستید؟😐
مدیر آن: شاید از تهیونگ کمک گرفته باشم؟
میرا: آها
مدیر آن: خلاصه قراره حسابی سرت شلوغ بشه حتی فکرشم نمیکردم تو انقدر خوشگل باشی ، پس دیگه جای نگرانی نیست قراره بزودی عضو رسمی بی تی اس بشی پس حسابی تلاش کن و کارایی که میگم بکن تا جلو بیوفتیم . حقیقتش واقعا خوشحالم که بچه ها تورو انتخاب کردن تازه میدونستی...
مدیر آن واقعا خیلی صحبت میکنه ؛ البته بهتره بگم خوش صحبته .
از یکجایی به بعد سرم درد گرفت😭
مدیر آن: من دیرم شده باید برم دیگه راستی حواست باشه بقیه برات مشکل ایجاد نکنن
میرا: امیدوارم من براشون مشکل درست نکنم چون اونا همیشه هوامو دارن
مدیر آن: چقدددددر با وقار😊
از دیدنت خوشحال شدم بعدا میبینمت🌼
بعدشم در بست رفت . نیاز به قهوه داشتم شدید از بس حرف زد سر درد گرفتم از یکجایی به بعد دیگه نمیشنیدم چی میگه انقدر زیاد بود
تهیونگ: گود مورنینگ میس میرا
میرا: صبح بخیر
تهیونگ: مدیر آن اومده بود؟
میرا: آره اومد و یسری کارایی که باید بکنم گفت
تهیونگ: مدیر آن یکم پر حرفه شرط میبندم سر درد گرفتی😅
میرا: بگم نه دروغ گفتم پس آره
تهیونگ: بهت دفترچه داد؟
میرا: اوهوم از کجا میدونی
تهیونگ: اونو به همه ما داده ، زیاد سخت نگیر فقط کارایی که با قرمز نوشته حتما انجام بده
میرا: باشه
تهیونگ: راستی بابت دیشب..
میرا: ولش کن دیگه گذشته☺️
تهیونگ: باشه. برنامه ای برای امروز داری؟
میرا: نه چطور ؟
تهیونگ: بریم یکم بگردیم من امروز وقتم خالیه
میرا: کی؟
تهیونگ: ساعت ۶ اینا شب
میرا: اوکی
ساعت نگاه کردم الان ساعت 12 بود خیلی وقت داشتم.
تهیونگ: من میرم بیرون ساعت 6 میام دنبالت
میرا: باشه فعلا
نشستم رو کاناپه و شروع کردم به دیدن فیلم.
در اتاقم با دو تقه باز شد و کوک اومد.
کوک: مزاحم نیستم؟
میرا: نه بیا تو
کوک: چیکار میکردی؟
میرا: هیچی داشتم فیلم میدیدم یه فیلم جدید اومده
کوک: خوبه ، راستی میخواستم بابت دیشب ازت عذرخواهی کنم میدونی مست شده بودم و کارایی کردم که نباید..
میرا: نیازی نیست عذرخواهی کنی میدونم مست بودی.
کوک:برای جبران نظرت چیه امروز بریم بیرون؟
میرا: امروز...؟
کوک: برنامه خاصی داری؟
میرا: راستش قرار شد با تهیونگ بریم بیرون
کوک: آها.. خب باشه واسه یه وقت دیگه پس..
میرا: واقعا ببخشید❤️
کوک: مشکلی نداره راحت باش من میرم پس🙂
ویو کوک*
در اتاق بستم و اومدم بیرون .
تهیونگ ؛ بالاخره بهت میرسم و کاری میکنم میرا منو دوست داشته باشه.
گوشیم زنگ خورد مدیر آن بود
مدیر آن: جونگکوک یادت نره امروز باید بری باشگاه
کوک: نه یادمه
مدیر آن:خوبه پس من قطع میکنم فعلا
_____________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۱۳.۸k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.