"بابا چرا اینا نظر نمی دن؟!؟!
"بابا چرا اینا نظر نمی دن؟!؟!
'نه که خیلی تحفه هستی
"پ چی من به این گلی باید از خدا شون هم باشه من بشم آبجی جونشون قربونم برن
'اعتماد به فضا ت رو برم من
"برو
'بچه پرو
"خودتی
'خخخخ دیونه من که خودتم
"نخیر ام تو مینا ی شماره ی 2 هستی
'نه بابا
"آره بابا
"من رفتم
'به سلامت
...............................^_^...............................
"سلام من مبینام یه دختر به ظاهر شیطون البته نه جلو همه.مثلا جلوی کسایی که منو نمی شناسن
چون:
1 مردم زیاد حرف در میارن
2 خجالتی بودن در دنیایی واقعی
3 مسخره شدن به دست این و اون
خوب داشتم می گفتم برا همین کمترین کسی منو دیده در حین شیطنت ^_^
چون من به ظاهر یه فرد تنها و تو دارم و کم حرف و همیشه سرش تو گوشیش هستش یا داره رمان می خونه یا تو ویسگون و انستاگرام و وایبر ،واتساپ هستش.
خوب اینا رو ولش
از قیافم بگم من یه دختر چشم ابرو مشکی ام با مو های قهوهای تیره و صورت گندمی بلی یعنی یه قیافه دخترونه شرقی
و 14، 15 سالمه قربونم بشین ^_^
مامان بزرگ:مبینااااا
_بلهههه؟ ! ؟
مامان بزرگ:بیا شام
_هان O_o شام؟!؟!
مامان بزرگ:آره شام از بس اون تویی آلزایمر گرفتی الحمدالله
_نه هنوز یادمه
مامان:هم خدا رو شکر
_شام نمی خوام گشنم نیست
مامان بزرگ:هیچی که نمی خوری
_گیر نده دیگه
مامان بزرگ:گشنت شد یه چیزی درست کن برا خودت
_چشم
"برم یه سر به ویسگون بزنم خبر نشد هنوز
'نه که خیلی تحفه هستی
"پ چی من به این گلی باید از خدا شون هم باشه من بشم آبجی جونشون قربونم برن
'اعتماد به فضا ت رو برم من
"برو
'بچه پرو
"خودتی
'خخخخ دیونه من که خودتم
"نخیر ام تو مینا ی شماره ی 2 هستی
'نه بابا
"آره بابا
"من رفتم
'به سلامت
...............................^_^...............................
"سلام من مبینام یه دختر به ظاهر شیطون البته نه جلو همه.مثلا جلوی کسایی که منو نمی شناسن
چون:
1 مردم زیاد حرف در میارن
2 خجالتی بودن در دنیایی واقعی
3 مسخره شدن به دست این و اون
خوب داشتم می گفتم برا همین کمترین کسی منو دیده در حین شیطنت ^_^
چون من به ظاهر یه فرد تنها و تو دارم و کم حرف و همیشه سرش تو گوشیش هستش یا داره رمان می خونه یا تو ویسگون و انستاگرام و وایبر ،واتساپ هستش.
خوب اینا رو ولش
از قیافم بگم من یه دختر چشم ابرو مشکی ام با مو های قهوهای تیره و صورت گندمی بلی یعنی یه قیافه دخترونه شرقی
و 14، 15 سالمه قربونم بشین ^_^
مامان بزرگ:مبینااااا
_بلهههه؟ ! ؟
مامان بزرگ:بیا شام
_هان O_o شام؟!؟!
مامان بزرگ:آره شام از بس اون تویی آلزایمر گرفتی الحمدالله
_نه هنوز یادمه
مامان:هم خدا رو شکر
_شام نمی خوام گشنم نیست
مامان بزرگ:هیچی که نمی خوری
_گیر نده دیگه
مامان بزرگ:گشنت شد یه چیزی درست کن برا خودت
_چشم
"برم یه سر به ویسگون بزنم خبر نشد هنوز
۱.۱k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.