کیمیاگر
کیمیاگر
*سه روز بعد*
ته: عزیزدلم، قند عسلم، موچی من. این اصلا عادی نیس تو از صبح تا الان سه بار انقباض گرفتی نفسم.
جیمین: آی آی آی تهیونگ..درد داره...تقصیر من که نیسسس...آییییی..به جودی و تئو بگووو...آخخخ...یکی دیگههههه (آخرش و با داد گفت)
جیمین به خاطر انقباضی که داشت روی مبل دراز کشیده بود و جیغ میزد و ناله میکرد. تهیونگ هم میترسید که شاید اتفاقی براش بیوفته. چون این بار، بار چهارمین انقباضش بود..
همین نیم ساعت پیش دردش شروع شد.
جیمین روی کانامه نشسته بود و داشت فیلم نگاه میکرد و تهیونگ هم طبق معمول داشت پروتده هاش و چک میکرد که با جیغ جیمین به خودش اومد و وقتی رفت پایین دید که جیمین مثل مار داره به خودش میپیچه.
انقدر هول کرده بود که خواست بره بالا سر کاناپه و جیمین سر خورد و افتاد.
الان هم کنار جیمین بود و دستش و گرفته بود.
ته: جیمینا...بزار برم یه پتو بیارم پایین تنت و آزاد بزاری...شاید به خاطر همین بعد از هر انقباض انقباض دیگه ای میگیری. (دستش و ول کرد تا بره)
جیمین: تهههههه....نه..آخخ...نرو...من و تنها نزار من میترسم..( دست تهیونگ و گرفت 🗿)
ته: عزیزم قراز نیست که همین جا بزایی...درد داری..الان بر میگردم.
جیمین: خ.خیلی خوب...هو هو هووووووو....واییییی... اگر بچه های خوبی باشید قول میدم که..آیییی..ببرمتون شهر بازی..باشه؟
با لگدی که به پهلو سمت راستش خورد یه جیغ فرا بنفش زد..احساس میکرد همین الان کیسه آبش پاره میشه.
جیمین: ت.تهیونگاااااا (داد)
ته: ج.جانم..بابایی اومدددددد (هول)
تهیونگ دوباره انقدر هول کرده بود که دوباره لیز خورد. (گفتن که الان جیمین رو کانامه ولوعه؟🗿)
ته: جونم نفسم..آروم باش...نفس عمیق بکش..نفس عمیق بکش...ببین با من نفس بکش هوووو...هوووو
جیمین: ته الان جرت میدماااا...هو هو هو...این...هوهوهو..یعنی چی آخه؟ چجوری نفس عمیق بکشم؟ جیییییغ.. تهیونگااااا...الان کیسه آبم پاره میشههههه.
ته: اصلا نترس...اگر پاره شد بچه رو توی خوته به دنیا میاریم!
جیمین: زایمان تو خونه؟ بدون...هی.هیج دم و دستگاهی؟ گوساله خر؟
ته: ببین عزیزم تو الان باید فوت کنی و آروم باشی.
جیمین: ای خااااککک الان جین و نامی و هوسوک هیونگ میرسننن.
ته: اشکال نداره... نفس عمیق بکش عزیزم.
جیمین: بالاخره آروم شد (آروم گفت)
ته: هیشششش...تو همینجوری نفس عمیق بکش.
*دینگ دینگ*
ته: تو از جات تکون نخور..خودم باز میکنم.
....
*سه روز بعد*
ته: عزیزدلم، قند عسلم، موچی من. این اصلا عادی نیس تو از صبح تا الان سه بار انقباض گرفتی نفسم.
جیمین: آی آی آی تهیونگ..درد داره...تقصیر من که نیسسس...آییییی..به جودی و تئو بگووو...آخخخ...یکی دیگههههه (آخرش و با داد گفت)
جیمین به خاطر انقباضی که داشت روی مبل دراز کشیده بود و جیغ میزد و ناله میکرد. تهیونگ هم میترسید که شاید اتفاقی براش بیوفته. چون این بار، بار چهارمین انقباضش بود..
همین نیم ساعت پیش دردش شروع شد.
جیمین روی کانامه نشسته بود و داشت فیلم نگاه میکرد و تهیونگ هم طبق معمول داشت پروتده هاش و چک میکرد که با جیغ جیمین به خودش اومد و وقتی رفت پایین دید که جیمین مثل مار داره به خودش میپیچه.
انقدر هول کرده بود که خواست بره بالا سر کاناپه و جیمین سر خورد و افتاد.
الان هم کنار جیمین بود و دستش و گرفته بود.
ته: جیمینا...بزار برم یه پتو بیارم پایین تنت و آزاد بزاری...شاید به خاطر همین بعد از هر انقباض انقباض دیگه ای میگیری. (دستش و ول کرد تا بره)
جیمین: تهههههه....نه..آخخ...نرو...من و تنها نزار من میترسم..( دست تهیونگ و گرفت 🗿)
ته: عزیزم قراز نیست که همین جا بزایی...درد داری..الان بر میگردم.
جیمین: خ.خیلی خوب...هو هو هووووووو....واییییی... اگر بچه های خوبی باشید قول میدم که..آیییی..ببرمتون شهر بازی..باشه؟
با لگدی که به پهلو سمت راستش خورد یه جیغ فرا بنفش زد..احساس میکرد همین الان کیسه آبش پاره میشه.
جیمین: ت.تهیونگاااااا (داد)
ته: ج.جانم..بابایی اومدددددد (هول)
تهیونگ دوباره انقدر هول کرده بود که دوباره لیز خورد. (گفتن که الان جیمین رو کانامه ولوعه؟🗿)
ته: جونم نفسم..آروم باش...نفس عمیق بکش..نفس عمیق بکش...ببین با من نفس بکش هوووو...هوووو
جیمین: ته الان جرت میدماااا...هو هو هو...این...هوهوهو..یعنی چی آخه؟ چجوری نفس عمیق بکشم؟ جیییییغ.. تهیونگااااا...الان کیسه آبم پاره میشههههه.
ته: اصلا نترس...اگر پاره شد بچه رو توی خوته به دنیا میاریم!
جیمین: زایمان تو خونه؟ بدون...هی.هیج دم و دستگاهی؟ گوساله خر؟
ته: ببین عزیزم تو الان باید فوت کنی و آروم باشی.
جیمین: ای خااااککک الان جین و نامی و هوسوک هیونگ میرسننن.
ته: اشکال نداره... نفس عمیق بکش عزیزم.
جیمین: بالاخره آروم شد (آروم گفت)
ته: هیشششش...تو همینجوری نفس عمیق بکش.
*دینگ دینگ*
ته: تو از جات تکون نخور..خودم باز میکنم.
....
۵.۵k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.