پارت

پارت5

ویو ات

با سردرد شدیدی از بیدار شدم روی تخت بیمارستان بودم دیدمارباب پارک بالا سرمه
شتتتتتتت

ا. ت. ا.. ارباب.......

جیمین. حالت خوبه(سرد)

ات. اممم من...

جیمین. بجز تو کی هست دختره ی احمق

ات. ام خوبم (لبخند)

(و از بیمارستان زدیم بیرون به سمت عمارت)

ویو ات

رفتیم عمارت که مهمونی تموم شده بود جیمین رفت یهو یااااااا خدااا این خدمتکار چی میگهه

خدمتکار. ات ات اتتتتتتتتتتت ارباب عصبی کارت داره(نگران)

ویو ات

از استرس داشتم میمردم رفتم در زدم وارد شدم که ارباب یهو..............

شرطا

5تا لایک♡
1کی کامنت"
دیدگاه ها (۵)

حققققدیگه انقدر برای کنسرت حرس نخورید😂😂💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻بریم به کنسرت...

پارت 6وی. ات وارد اتاق شدم اومدم سلام کنم که یهو با سیلی که...

لباس+خدمتکاری+و+قیافه+ی+خوددددد+ات+به+روایت+تصویر+بالایی💖😁💖😁...

تنکسسسیمرسی از حمایتتحمایت شههه𝘽𝙀𝙂𝙄𝙉𝙉𝙄𝙉𝙂🐾𝙀𝙉𝘿🐾#فیک های مختلف♡...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۶#

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط