پارت ۴۸
پارت ۴۸
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
عمارت کیم ویو‹وویونگ›
آروم رفتم داخل اتاق تهیونگ
خواب بود با هزار بدبختی و ترس رفتم تو اتاقش
آب دهنمو قورت دادم
شنودایی که از یونگی گرفته بودم و باید تو
اتاقش کار میزاشتم..
آروم قدم برمیداشتم
ساعت سه نصفه شب بود..
یکی از شنودارو زیر میز کارش که روش لپ تاپ و بقیه وسایلاش بود کار گذاشتم..
یکی و وصل کردم پشت آینه روی کنسولش
و اون یکی آروم خم شدم
نفسمو حبس کردم که حتی صدای نفس کشیدنمَم در نیاد
آروم کارگذاشتم زیر تختش
خواستم بلند شم که مچ دستم اسیر دستش شد
تهیونگ:خواب بودم که حس کردم یکی نشسته پایین تخت..
چشممو آروم باز کردم که دیدم خدمه ای که برای ا.ت استخدام کردم داره از رو زمین بلند میشه دستشو گرفتم..
وویونگ:سکته قلبی و مغزی باهم داشت رخ میداد
چشمامو بستم و خودمو زدم به موش مردگی
آخخ آی آی آی سرممم
تهیونگ:هیشش چه خبره دختر
پاشدم و آباژور کنار تختم و روشن کردم
چته؟
این وقت شب تو اتاق من چه غلطی میکنی
وویونگ:خ.خ.خوابیده بودم تو اتاق خودم ارباب
که سر درد خیلی ب.بدی گرفتم..
رفتم آشپزخونه شاید قرص پیدا کنم که یادم افتاد آجوما بهم گفته بود قرصها تو اتاق ا.اربابه
به خاطر همون اومدم اینجا
منو ب.ببخشی..ن ارباب
تهیونگ:آها
اونوقت قرص تو اتاق من زیر تخت من چیکار میکنه؟
وویونگ:ارباب من که نمیدونم قرصا کجانن
نه میتونستم چراغ روشن کنم نه شمارو بیدار کنم مجبور شدم خودم بگردم..
تهیونگ:سرمو تکون دادم و بلند شدم
دستشو ول کردم و رفتم سمت میز
کشوی میزمو باز کردم
یه مسکن برداشتم
با نگاه مشکوکم بهش لیوان و پر از آبی که روی میز بود کردم
بیا بخور
وویونگ:چ..چیه آها قرص
تهیونگ:اومد قرص و خورد و بعد از تعظیم کردن رفت از اتاق بیرون
آیگو دختر شبیه جغد اومده بالاسر من دنبال قرص میگرده
--
وویونگ:با صدای زنگ ساعت کوفتی گوشیم از خواب نازنینم دل کشیدم..
چند دقیقه ای رو تخت نشسته بودم و دور برمو آنالیز میکردم
رفتم سمت حموم آبو باز کردم و گوشی رو برداشتم
شماره جیمین و گرفتم
جیمین:یونگی
وویونگه
یونگی:بزار رو اسپیکر
جیمین:الو؟
وویونگ:سلام قربان
خیلی نمیتونم حرف بزنم فقط بگم که ماموریت اول و تونستم درست انجام بدم
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
عمارت کیم ویو‹وویونگ›
آروم رفتم داخل اتاق تهیونگ
خواب بود با هزار بدبختی و ترس رفتم تو اتاقش
آب دهنمو قورت دادم
شنودایی که از یونگی گرفته بودم و باید تو
اتاقش کار میزاشتم..
آروم قدم برمیداشتم
ساعت سه نصفه شب بود..
یکی از شنودارو زیر میز کارش که روش لپ تاپ و بقیه وسایلاش بود کار گذاشتم..
یکی و وصل کردم پشت آینه روی کنسولش
و اون یکی آروم خم شدم
نفسمو حبس کردم که حتی صدای نفس کشیدنمَم در نیاد
آروم کارگذاشتم زیر تختش
خواستم بلند شم که مچ دستم اسیر دستش شد
تهیونگ:خواب بودم که حس کردم یکی نشسته پایین تخت..
چشممو آروم باز کردم که دیدم خدمه ای که برای ا.ت استخدام کردم داره از رو زمین بلند میشه دستشو گرفتم..
وویونگ:سکته قلبی و مغزی باهم داشت رخ میداد
چشمامو بستم و خودمو زدم به موش مردگی
آخخ آی آی آی سرممم
تهیونگ:هیشش چه خبره دختر
پاشدم و آباژور کنار تختم و روشن کردم
چته؟
این وقت شب تو اتاق من چه غلطی میکنی
وویونگ:خ.خ.خوابیده بودم تو اتاق خودم ارباب
که سر درد خیلی ب.بدی گرفتم..
رفتم آشپزخونه شاید قرص پیدا کنم که یادم افتاد آجوما بهم گفته بود قرصها تو اتاق ا.اربابه
به خاطر همون اومدم اینجا
منو ب.ببخشی..ن ارباب
تهیونگ:آها
اونوقت قرص تو اتاق من زیر تخت من چیکار میکنه؟
وویونگ:ارباب من که نمیدونم قرصا کجانن
نه میتونستم چراغ روشن کنم نه شمارو بیدار کنم مجبور شدم خودم بگردم..
تهیونگ:سرمو تکون دادم و بلند شدم
دستشو ول کردم و رفتم سمت میز
کشوی میزمو باز کردم
یه مسکن برداشتم
با نگاه مشکوکم بهش لیوان و پر از آبی که روی میز بود کردم
بیا بخور
وویونگ:چ..چیه آها قرص
تهیونگ:اومد قرص و خورد و بعد از تعظیم کردن رفت از اتاق بیرون
آیگو دختر شبیه جغد اومده بالاسر من دنبال قرص میگرده
--
وویونگ:با صدای زنگ ساعت کوفتی گوشیم از خواب نازنینم دل کشیدم..
چند دقیقه ای رو تخت نشسته بودم و دور برمو آنالیز میکردم
رفتم سمت حموم آبو باز کردم و گوشی رو برداشتم
شماره جیمین و گرفتم
جیمین:یونگی
وویونگه
یونگی:بزار رو اسپیکر
جیمین:الو؟
وویونگ:سلام قربان
خیلی نمیتونم حرف بزنم فقط بگم که ماموریت اول و تونستم درست انجام بدم
۶.۵k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.