آن چنان غرق تو بودم که خودم یادم رفت

آن چنان غرق تو بودم که خودم یادم رفت
خیره در چشم تو آنقدر که غم یادم رفت



نذر چشمان تو هر شب به حرم می رفتم
محو چشمان تو بودم که حرم یادم رفت



بین دستان تو با من دو قدم فاصله بود
دو قدم فاصله تنها، دو قدم یادم رفت



خواستم نام تو هر روز به یادم باشد
پشت دستم بنویسم... که قلم یادم رفت



کاش میشد به من و حرف دلم گوش کنی
کاش باور بکنی حرف خودم #یادم_رفت..!
دیدگاه ها (۲)

اصلا زن را چه به شعر ؟!زن باید عاشق شودآن وقتهر دوستت دارمی ...

می‌خواهمت اندازه‌ی ناباوری‌ات، کاشما هر دو نگوییم چه اندازه،...

از زمزمــــه #دلتنگیم، از همهمــه بیزاریمنه طاقت خاموشی، نه ...

این‌جا،گلدانِ گلت, گل کردهآن‌جا،حتمن تو لبخند زده‌ای!#افشین_...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۸

برادرای هایتانی پارت ۱۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط