قسمت ششم after change

قسمت ششم🚫 after change🚫
#جانگکوک
...به در تکیه دادم. واقعا تو دانشگاه بهم خوش نمیگذشت
حتی وقتی وی رو در حال بوسیدن جی هو دیدم ناراحت تر شدم
اگه خودمو نمیشناختم قطعا میدونستم این حسم حسادته کامله
به سمت آشپز خونه رفتمو غر غر کنان لباسمو با آب پاک کردم ولی بدتر شد .
آهی کشیدمو به دیوار تکیه دادم که هی رین اومد:خوش میگزره بهت؟
_راستش نه اصلا خوش نمیگزره
کمی از نوشیدنی توی لیوانشو خوردو با خنده گفت خیله خوب بیا بریم پیش جی هوپ
وقتی به اتاقی که جی هوپ اونجا بود رفتیم دیدم با دوتا پسرو یه دختر داره روی میز میرقصه
کاملا مث کرده بود . رفتم سمتشون که به جی هوپ بگم بریم ولی با صحنه ای که مواجه شدم
غیر قابل حضم بود برام . یکی از اون پسرا دستشو گذاشت رو باسن اون دختره
بعد دختره بجا اینکه دستشو برداره از رو باسنش خودشو به پسره بیشتر مالوند
بعد جی هوپ اصلا متوجه کاراش نبودو پسر بقلی جی هوپ اون تو دستاش گرفتو داشت جی هوپو میبوسید
این مهمونی داشت عصابمو میریخت بهم سمت هوبی رفتمو اون پسررو زدم کنارو جی هوپو کشیدم کنارو دنبال خودم به سمت آشپزخونه بردم و اون هنوز تو کف اون بوسه ای بود که اون پسر کرده بودش . با منگی تمام گفت:وایی اینجا داره دور سرم میچرخه هعع.
هی رین که دنبال ما اومده بود گفت:اگه میخوای ماشینه منو بردار تو که مث نیستی؟!
گفتم: نه حوصله دردسر ندارم مرسیی
جی هوپ تو بغلم اوفتاد و حالت تهوع داشت
پس هیرین بهم گفت دنبالم بیا
دنبالش که رفتم در یه اتاقو باز کردو سمت دسشویی رفتمو هوپی رو گذاشتم رو زمین و دوید رفت تو توالت و بالا اوردو من سعی میکردم که پشتشو بمالونم وبه سمت دیگه ای نگاه کردم
بیحال تو بغلم افتاد . قبول دارم زورم زیاده ولی چن خود هوبیم سبکه راحت تو بغلم گرفتمو روی تختی که اونجا بود گذاشتمو هیرین گفت: اون نباید تنها بمونه
برای همین منم قبول کردم که اونجا پیشش بمونم .
رفتم سمت درو بعد رفتن هی رین درو بستمو کتابخونه ی اون اتاق توجه منو جلب کرد.سمتش رفتمو به همه ی اون کتابا مورد علای من بود
همشون تاریخی بودن . یکیشون که خیلی دوش داشتمو برداشتمو اسمشwuthering heightsبود.انگار چند بار خونده شده بود
در باشدت باز شدو یه نفر خیلی عصبانی گفت:تو اتاق من چه غلطی میکنین؟؟
از صداش فهمیدم که وی بود . شوکه شده بودم . یعنی اون با چندتا دانشجوی دیگه توی این عمارت زندگی میکرد.!
دستشو جلوی صورتم تکون دادو گفت اوی با توام جونگوک!
از این طور صدا کردن بدم میاد وی اینجوری صدام نکن!من میرم
تا خاستم برم به هپی اشاره کردو گفت اون نمیتونه اینجا بمون
_اما اون دوستته!
_درسته اون دوستمه ولی کسی حق نداره اینجا بمونه....
ادامه داره.....
دیدگاه ها (۳۱۷)

اطلاعیه ی خیلی خیلی خیلی مهم🚫 after change🚫 تبدیل به پی دی ا...

منم به این چالش زیبا پیوستم💗 💗 @bts.army. jimin

قسمت پنجم🚫 after change🚫 🔞 #جانگکوکدو طرف خونه دو درخت نخل ...

قسمت چهارم🚫 after change🚫 🔞 🔞 #جانگکوکبعد از راضی کردن من ت...

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

پارت اول:هه رین: اوف بازم یه صبح لعنتی دیگه بازم تنفر خانواد...

خرگوش قاتلپارت۶ا.ت:خوب شب رو میتونی اینجا بمونی من رو کاناپه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط