پارت5
پارت5
فردا صبح
میا
از خواب بیدار شدم من کجام دیشب خوابم برده؟....اون منو اورده .... بیخیالش این اتاق خیلی صورتی و بچه گانست دیوار های زرد و شرشره هایی که از دیوار اویزون بودن تخت و کمد و میز صورتی دخترا اینو دوست دارن...شاید من دختر نیستم....اسکل شدم رفت
موهامو مرتب کردم و پایین رفتم با کمک یک نفر که انگار جزو خدمه ها بود دستشویی رو پیدا کردم صورتمو شستم و پایین رفتم .....سرش توی گوشیش بود رفتم و سر میز نشستم
تهیونگ.اتاقتو دوست داشتی
میا.اتاق خوبیه ولی اممم میشه یکم تغییرش بدم یعنی یکم از وسایلش کم کنیم و ساده ترش کنیم
تهیونگ.ساده تر؟
از تفاوت دخترک متعجب شده بود این اتاقیه که همه ارزوشو دارن ...
میا.اگر نمیشه اشکال نداره اتاق خوب....
تهیونگ.اتاق کناریه من ساده تره اونو برش دار
میا.ممنونم
بعد از خوردن صبحانه به سمت اتاق رفتم این اتاق خیلی خوب بود ساده همونطور که میخواستم وسایلمو برداشتم و چیدمشون بعد از چیدن و یکم گرد گیری روی تخت نشستم حوصلم سر رفته بود چه توی پرورشگاه چه اینجا بازم کسیو ندارم باهاش حرف بزنم....کتابمو از کیفم برش داشتم هیچوقت فرصت نکردم اینو بخونم این عمارت بزرگ حتما حیاط هم داره بیرون رفتم و دنبال یک جای ساکت میگشتم پشت عمارت یک باغچه کوچیک و تاب ذیدم روی تاب نشستم و مشغول خوندن کتاب شدم
جکسون.الو تهیونگ در خونتم درو باز کن
تهیونگ.باز شد
جکسون
وارد شدم داشتم سمت خونه ویرفتم که زمزمه های شخصی رو شنیدم دختری رو روی ناب دیدم از خوشگلیش دهنم باز مونده بود پس این همونه....
تهیونگ.خب بگو اوضاع چطور پیشرفت اسلحه ها به دستشون رسیدند
جکسون.خوب بود معاماه سر گرفت راستی اون دختره....همونی که به سر پرستی گرفتیش
تهیونگ.خب
جکسون.با خوشگلیش میتونی کلی پول بدست بیاری
تهیونگ.منظورت چیه(عصبی)
جکسون.واضح گفتم....میتونی اونو وارد یک بار کنی آنوقت همه واسش میلیونی پول میدن
تهیونگ
از عصبانیت دست هامو روی میز کوبیدم و بلند شدم
تهیونگ.میفهمی چی میگی
جکسون.اره خوب میفهمم
تهیونگ.تو هیچی حالیت نیست ...اون پاکتر از این حرفاستدکه وارد این کثیف کاریا بشه
جکسون.کیم تهیونگ ...خودتو جمع کن از کی تاحالا دلسوز بقیه شدی...اونم یه هرزست مثل بقیه
تهیونگ.دهنتو ببند(داد)
جکسون.اخرین حرفته
تهیونگ.گمشو از خونم بیرون
مرتیکه عوضی فکر کرده میتونه هرچی از دهنش در بیاد بگه ....اون اههه کیم تهیونگ چن شده معلومه...اما اون مثل بقیه دخترایی که میشناسم نیست
جیمین.کیمممممم کجایی
تهیونگ.تو کی اومدی
جیمین.در خونت باز بود منم اومدم
تهیونگ.نظرت با یه قهوه چی....
ایملدا.تهیونگگگ عزیزم
فردا صبح
میا
از خواب بیدار شدم من کجام دیشب خوابم برده؟....اون منو اورده .... بیخیالش این اتاق خیلی صورتی و بچه گانست دیوار های زرد و شرشره هایی که از دیوار اویزون بودن تخت و کمد و میز صورتی دخترا اینو دوست دارن...شاید من دختر نیستم....اسکل شدم رفت
موهامو مرتب کردم و پایین رفتم با کمک یک نفر که انگار جزو خدمه ها بود دستشویی رو پیدا کردم صورتمو شستم و پایین رفتم .....سرش توی گوشیش بود رفتم و سر میز نشستم
تهیونگ.اتاقتو دوست داشتی
میا.اتاق خوبیه ولی اممم میشه یکم تغییرش بدم یعنی یکم از وسایلش کم کنیم و ساده ترش کنیم
تهیونگ.ساده تر؟
از تفاوت دخترک متعجب شده بود این اتاقیه که همه ارزوشو دارن ...
میا.اگر نمیشه اشکال نداره اتاق خوب....
تهیونگ.اتاق کناریه من ساده تره اونو برش دار
میا.ممنونم
بعد از خوردن صبحانه به سمت اتاق رفتم این اتاق خیلی خوب بود ساده همونطور که میخواستم وسایلمو برداشتم و چیدمشون بعد از چیدن و یکم گرد گیری روی تخت نشستم حوصلم سر رفته بود چه توی پرورشگاه چه اینجا بازم کسیو ندارم باهاش حرف بزنم....کتابمو از کیفم برش داشتم هیچوقت فرصت نکردم اینو بخونم این عمارت بزرگ حتما حیاط هم داره بیرون رفتم و دنبال یک جای ساکت میگشتم پشت عمارت یک باغچه کوچیک و تاب ذیدم روی تاب نشستم و مشغول خوندن کتاب شدم
جکسون.الو تهیونگ در خونتم درو باز کن
تهیونگ.باز شد
جکسون
وارد شدم داشتم سمت خونه ویرفتم که زمزمه های شخصی رو شنیدم دختری رو روی ناب دیدم از خوشگلیش دهنم باز مونده بود پس این همونه....
تهیونگ.خب بگو اوضاع چطور پیشرفت اسلحه ها به دستشون رسیدند
جکسون.خوب بود معاماه سر گرفت راستی اون دختره....همونی که به سر پرستی گرفتیش
تهیونگ.خب
جکسون.با خوشگلیش میتونی کلی پول بدست بیاری
تهیونگ.منظورت چیه(عصبی)
جکسون.واضح گفتم....میتونی اونو وارد یک بار کنی آنوقت همه واسش میلیونی پول میدن
تهیونگ
از عصبانیت دست هامو روی میز کوبیدم و بلند شدم
تهیونگ.میفهمی چی میگی
جکسون.اره خوب میفهمم
تهیونگ.تو هیچی حالیت نیست ...اون پاکتر از این حرفاستدکه وارد این کثیف کاریا بشه
جکسون.کیم تهیونگ ...خودتو جمع کن از کی تاحالا دلسوز بقیه شدی...اونم یه هرزست مثل بقیه
تهیونگ.دهنتو ببند(داد)
جکسون.اخرین حرفته
تهیونگ.گمشو از خونم بیرون
مرتیکه عوضی فکر کرده میتونه هرچی از دهنش در بیاد بگه ....اون اههه کیم تهیونگ چن شده معلومه...اما اون مثل بقیه دخترایی که میشناسم نیست
جیمین.کیمممممم کجایی
تهیونگ.تو کی اومدی
جیمین.در خونت باز بود منم اومدم
تهیونگ.نظرت با یه قهوه چی....
ایملدا.تهیونگگگ عزیزم
۲.۵k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.