p1 اسم و توضیح فیک ورق بزنی هست 💜
ویو ات
صبح بخاطر آلارم گوشی از خواب بیدار شدم
ات: الارم پدصگ میمون عنتر کثافت نمیزاری بخوابمااا(داد) البته خودم کوکش کردم😐
م ا: دخترممممم بیدار شدی بیا صبحونه(داد)
ات: امدممم(داد)
رفتم کارای لازمو کردم رفتم پایین واسه صبحونه
ات: صبح رنگین کمونیتون بخیر
م،ا: زر نزن رنگین کمون کجا بود هوا رو الانه که بباره
ب،ا: صبح بخیر بیا صبحونه بخور باهات کار دارم
م،ا: الان وقتش نیست
پدر ات: درست وقتشه
ات: چیشده؟
مادر ات: بعد صبحونه میگیم
صبحونه خوردن
ات: بابا سریع بگو مدرسه دار دیر میشه
(بابای ات رو ب،ا مینویسیم مامانشو م،ا)
ب،ا: دخترم عموت اینا دارن میان از امریکا امروز میرسن
ات: اون پسره عنت... یعنی خوشتیپ شونم میارن
ب: اره
ات: تف تو این زندگی(اروم زیر لب)
ب: چیزی گفتی؟
ات: نه بابا
ب: و تو باید باها..
م،ا: بزارخودشم بیاد بعد(ته رو میگه)
ات: با اینکه نفهمیدم موضوع رو بای من برم مدرسه
لباسشو پوشید رفت
ویو تو راه ات
ایشش پسره چندش مستراب داره میاد نچ نچ چیکار کنم تا قیافه عنشو نبینم(گایز اینا باهم بدن خیلی هم بد) خب من خودمو معرفی نکردم اسمم اتس و17سالمه از آخرین باری که ته رو دیدم5سال میگذره ایی خدا چقدر زشت بود یعنی الانم زشته ایش به من چه رسیدم به مدرسه
ماری: های هانیی(دوستش)
ات: سلام خوبی
ماری: اره خب بریم تو
رفتن سر کلاس ... بعد 45مین کلاس تموم شد
هیونجین: ات؟(ایشون بد بوی مدرسه هستن و به ات علاقه دارد🥸)
ات: ها؟
هیونجین: منتظر جوابتم
ات: چه جوابی اها سوالی که معلم پرسید بلد نبودی گفتم من جواب میدم؟
هیونجین: نه بابا اینکه دوست دختر میشی
ات: اها اره فکرا مو کردم و به نتیجه نه رسیدم
هیونجین: اون وقت چرا؟
ات: چون چ چسبیده به را
هیونجین: فک کردی من به همین راحتیا ولت میکنم نه تو مال خودم میشی😏
ات: تو مال خودم میشی(اداشو در میاره) خفه ایش ایش بلا بدور مگه قعطی دوست پسر امده
ماری: ات بریم عشقم اینا لیاقت مارو ندارن
رفتیم کافه تریا مدرسه داشتیم حرف میزدیم که چند تا دختر امد بالا سرمون یکیش موهای منو کشید یکیشم موهای ماری رو
دختر اول: هی ت نگا کن از اوپای ما دور باش وگرنه هرچی دید از چشم خودت دیدی
ات: گمشو اوپات مثل چسب یک دوسه چسبیده بهم
ماری: ولم کن هرزههه
دختره دوم: هرزه؟ انقدر اسمتو دوست داری روی من میزاری از سوبین دور باش نبینم که نزدیکش بشی شیفم شد(داد)
که یهو هیونجین و سوبین امدن
هیونجین: داری چه گوهی میخوری دستتو بکش ببینم
دختره اول: اخه اوپا
سوبین: رفت جلو از دست دختردومیه گرفت کشید انداخت پایین
سوبین: دستت بهش بخوره کاری میکنم ارزوی مرگ کنی
دختره دومی: اوپا اون ارزشتو نداره
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺💜
خب بیگید ادمه بدم یانه اگه نه یه فیک دیگه بنویسم♥
صبح بخاطر آلارم گوشی از خواب بیدار شدم
ات: الارم پدصگ میمون عنتر کثافت نمیزاری بخوابمااا(داد) البته خودم کوکش کردم😐
م ا: دخترممممم بیدار شدی بیا صبحونه(داد)
ات: امدممم(داد)
رفتم کارای لازمو کردم رفتم پایین واسه صبحونه
ات: صبح رنگین کمونیتون بخیر
م،ا: زر نزن رنگین کمون کجا بود هوا رو الانه که بباره
ب،ا: صبح بخیر بیا صبحونه بخور باهات کار دارم
م،ا: الان وقتش نیست
پدر ات: درست وقتشه
ات: چیشده؟
مادر ات: بعد صبحونه میگیم
صبحونه خوردن
ات: بابا سریع بگو مدرسه دار دیر میشه
(بابای ات رو ب،ا مینویسیم مامانشو م،ا)
ب،ا: دخترم عموت اینا دارن میان از امریکا امروز میرسن
ات: اون پسره عنت... یعنی خوشتیپ شونم میارن
ب: اره
ات: تف تو این زندگی(اروم زیر لب)
ب: چیزی گفتی؟
ات: نه بابا
ب: و تو باید باها..
م،ا: بزارخودشم بیاد بعد(ته رو میگه)
ات: با اینکه نفهمیدم موضوع رو بای من برم مدرسه
لباسشو پوشید رفت
ویو تو راه ات
ایشش پسره چندش مستراب داره میاد نچ نچ چیکار کنم تا قیافه عنشو نبینم(گایز اینا باهم بدن خیلی هم بد) خب من خودمو معرفی نکردم اسمم اتس و17سالمه از آخرین باری که ته رو دیدم5سال میگذره ایی خدا چقدر زشت بود یعنی الانم زشته ایش به من چه رسیدم به مدرسه
ماری: های هانیی(دوستش)
ات: سلام خوبی
ماری: اره خب بریم تو
رفتن سر کلاس ... بعد 45مین کلاس تموم شد
هیونجین: ات؟(ایشون بد بوی مدرسه هستن و به ات علاقه دارد🥸)
ات: ها؟
هیونجین: منتظر جوابتم
ات: چه جوابی اها سوالی که معلم پرسید بلد نبودی گفتم من جواب میدم؟
هیونجین: نه بابا اینکه دوست دختر میشی
ات: اها اره فکرا مو کردم و به نتیجه نه رسیدم
هیونجین: اون وقت چرا؟
ات: چون چ چسبیده به را
هیونجین: فک کردی من به همین راحتیا ولت میکنم نه تو مال خودم میشی😏
ات: تو مال خودم میشی(اداشو در میاره) خفه ایش ایش بلا بدور مگه قعطی دوست پسر امده
ماری: ات بریم عشقم اینا لیاقت مارو ندارن
رفتیم کافه تریا مدرسه داشتیم حرف میزدیم که چند تا دختر امد بالا سرمون یکیش موهای منو کشید یکیشم موهای ماری رو
دختر اول: هی ت نگا کن از اوپای ما دور باش وگرنه هرچی دید از چشم خودت دیدی
ات: گمشو اوپات مثل چسب یک دوسه چسبیده بهم
ماری: ولم کن هرزههه
دختره دوم: هرزه؟ انقدر اسمتو دوست داری روی من میزاری از سوبین دور باش نبینم که نزدیکش بشی شیفم شد(داد)
که یهو هیونجین و سوبین امدن
هیونجین: داری چه گوهی میخوری دستتو بکش ببینم
دختره اول: اخه اوپا
سوبین: رفت جلو از دست دختردومیه گرفت کشید انداخت پایین
سوبین: دستت بهش بخوره کاری میکنم ارزوی مرگ کنی
دختره دومی: اوپا اون ارزشتو نداره
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺💜
خب بیگید ادمه بدم یانه اگه نه یه فیک دیگه بنویسم♥
۱۸.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.