p80
ویو فردا روز عروسی
ات: ده جیمین بیا دیگه
☆: خانم آروم باشین الان ارایشتون خراب میشه
ات: ایشششش
صدابوق ماشین میاد
ات: بالاخره... رفت بیرون ارایشگاه
جیمین: اوهههه چه جذاب شدی عشقم
ات: میدونم😎
جیمین: 😑
رفتن رسیدن به تالار یا همون باغ😂
و بله عاقد زر زد و اینا هم بله رو گفتن و همدیگه رو بوسیدنننن
بعد15سال(عجب پرش زمانی حال کردین😎😂)
لوکاس: مامان امروز تولد دوست دخترمه من میرم براش کادو بخرم(الان ایشو18ساله هستن😎)
ات: تو هرروز با یه دختر یاااا دلشون رو نشکن
جیمین: به مامانت گوش نده برو حال کن
ات: یعنی تو الان با من ازدواج کردی حال نمیکنی(عصبی)
جیمین: غلط کردم
بورا: وقتی اون دوست دختر داره من چرا نمیتونم دوست پسر داشته باشم
جیمین: اولن اینکه دوست پسر شکلات نیست از جیبم در ارم دومن هم تو بچه ای(15سالشه)
ات: برین دیرتون شد
لوکاس: در گوش جیمین گفت
لوکاس: الان فهمیدم چرا تو روز عروسیتون لخت بودی بابا(آروم)
جیمین: زد تو مله لوکاس گفت
جیمین: خاک توسزت الان میدونی باید از قبل میدونستی عقب مونده برو بدبخت دوست دخترت
لوکاس:!!!!!!
اینا رفتن مدرسه
ویو مینجی
یوجین: بابا؟
یونجون: بله
یوجین: منو مون هی همدیگه رو دوست داریم
یونجون: برو به عمو یونگیت بگو
یوجین: ممنون بابت راهنماییت😐
یونجوین: خواهش😎
ویو تهیونگ
تهیون: بابا یورا لوازم شخصیمو برداشته
تهیونگ: لوازم شخصی چیه؟
لوسی: جورابشو میگه
تهیونگ: 😂😂😂😂
یورا: زر نزن اگه توبه لوازم آرایشم دست نمیزدی اینطوری نمیشد
تهیونگ: برین مدرسه دیگه دیرتون شد
رفتن
ویو یونگی
مون هی: بابایی؟
یونگی: باز چی میخوای پول؟ برو از مامانت بگیر کارتم دست اونه
مون هی: ایش بابا نه من.. چیزه... یوجین رو دوست دارم
یونگی: خب باهاش قرار بزار
مون هی: خدایی؟
یونگی: اوهوم
مون هی: ممنون منم به مامان نمیگم که بازیگر مورد علاقت زنه
یونگی: افرین
خب خب پایان این فیک هم رسید دیدین آخرشو خوب تموم کردم؟ خب من برم فیک جدید بنویسممم
نظرتونو بگین این فیک چطور بود؟
اها راستی لباس جیمین و ات رو گذاشتم 💜
راستی امشب فیک جدید رو میزارم😎🧡
ات: ده جیمین بیا دیگه
☆: خانم آروم باشین الان ارایشتون خراب میشه
ات: ایشششش
صدابوق ماشین میاد
ات: بالاخره... رفت بیرون ارایشگاه
جیمین: اوهههه چه جذاب شدی عشقم
ات: میدونم😎
جیمین: 😑
رفتن رسیدن به تالار یا همون باغ😂
و بله عاقد زر زد و اینا هم بله رو گفتن و همدیگه رو بوسیدنننن
بعد15سال(عجب پرش زمانی حال کردین😎😂)
لوکاس: مامان امروز تولد دوست دخترمه من میرم براش کادو بخرم(الان ایشو18ساله هستن😎)
ات: تو هرروز با یه دختر یاااا دلشون رو نشکن
جیمین: به مامانت گوش نده برو حال کن
ات: یعنی تو الان با من ازدواج کردی حال نمیکنی(عصبی)
جیمین: غلط کردم
بورا: وقتی اون دوست دختر داره من چرا نمیتونم دوست پسر داشته باشم
جیمین: اولن اینکه دوست پسر شکلات نیست از جیبم در ارم دومن هم تو بچه ای(15سالشه)
ات: برین دیرتون شد
لوکاس: در گوش جیمین گفت
لوکاس: الان فهمیدم چرا تو روز عروسیتون لخت بودی بابا(آروم)
جیمین: زد تو مله لوکاس گفت
جیمین: خاک توسزت الان میدونی باید از قبل میدونستی عقب مونده برو بدبخت دوست دخترت
لوکاس:!!!!!!
اینا رفتن مدرسه
ویو مینجی
یوجین: بابا؟
یونجون: بله
یوجین: منو مون هی همدیگه رو دوست داریم
یونجون: برو به عمو یونگیت بگو
یوجین: ممنون بابت راهنماییت😐
یونجوین: خواهش😎
ویو تهیونگ
تهیون: بابا یورا لوازم شخصیمو برداشته
تهیونگ: لوازم شخصی چیه؟
لوسی: جورابشو میگه
تهیونگ: 😂😂😂😂
یورا: زر نزن اگه توبه لوازم آرایشم دست نمیزدی اینطوری نمیشد
تهیونگ: برین مدرسه دیگه دیرتون شد
رفتن
ویو یونگی
مون هی: بابایی؟
یونگی: باز چی میخوای پول؟ برو از مامانت بگیر کارتم دست اونه
مون هی: ایش بابا نه من.. چیزه... یوجین رو دوست دارم
یونگی: خب باهاش قرار بزار
مون هی: خدایی؟
یونگی: اوهوم
مون هی: ممنون منم به مامان نمیگم که بازیگر مورد علاقت زنه
یونگی: افرین
خب خب پایان این فیک هم رسید دیدین آخرشو خوب تموم کردم؟ خب من برم فیک جدید بنویسممم
نظرتونو بگین این فیک چطور بود؟
اها راستی لباس جیمین و ات رو گذاشتم 💜
راستی امشب فیک جدید رو میزارم😎🧡
۱۵.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.