دخترایخشنوپسرایمظلوم پارتهجدهم

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_هجدهم

از زبون #وفا
یهو صدای رویا اومد .
رویا: وفا ؟ سوهو؟ ما داریم میریم بیرون بگردیم . میاین؟
+خب ...
سوهو: نه نمیایم . وفا پاش یکم آسیب دیده . بهتر شد میایم پیشتون .
رویا: وای چرا؟😱
کریس: میاین یا نه . یک ساعته منو کاشتین تو ماشین .
آرزو: خب من که گفتم از اون راننده شخصیات و بیار تا برونه .😒
ریحانه : من رفتم بای . بکهی بیا بریم .
بکهی: باشه .

رفتن . من رو تخت بودم و گوشیم دستم بود که سوهو اومد جلوم و دست به کمر وایستاد .
+چیزی ... شده؟
سوهو: الان یک ساعته تو گوشی ای . حوصله ام سر رفت .
+مگه من دلقکتم ؟😐
سوهو: بیا حالا که اونا خوشگذرونی میکنن ما هم بکنیم . قبوله ؟
+خب ...
سوهو دستم و گرفت و از پله ها برد پایین . یهو وسط پله ها خوردم زمین .
+آییی
سوهو: چی شد ؟ خون؟😳
+درد میکنه .😣
سوهو :اینجوری نمیشه .

رفت و ده تا بسته باند سفارش داد و پامو باهاش بست .

+یکم شبیه گلابی شده😐
سوهو: خوب میشه😄😄
+زهر مار 😐
سوهو:خب بریم عشق و حال😄

ادامه دارد❤️
#Z
دیدگاه ها (۳)

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_نوزدهم از زبون #وفارفتیم با ...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_بیستماز زبون #وفااز خواب بید...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_هفدهماز زبون #وفاداشتم توی ا...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_شانزدهماز زبون #ارزو+رویا بی...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁶ بغلش کردم و بعد گفتم : خب دیگه ، ا...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۵ویو لارااول به سمت اتاق جی و هینا رف...

پارت ۵۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط