هدیه ی آرمان

هدیه ی آرمان
دیدگاه ها (۱)

پارت۱۰۴***نوشین***همه چیز خیلی سریع پیش رفت.مامان از قضیه ی ...

پارت ۱۰۵***آرمان***میدونستم ترسیده.از چشماش اینو میفهمیدم.من...

پارت۱۰۳اشکی که توی چشمام جمع شده بود دیدمو تار میکرد.نگاهم ب...

پارت ۱۰۲***•ساعت نزدیک هشت بود.حاضر شده بودم تا راس ساعت هشت...

ارمان و ارتا

هدیه ی برترین های لیاتیم‼️👌💯😍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط