پارت
پارت ۱۰
اجوما: ارباب جایی میخواین برین
جونگکوک: اره اجوما یکم دیگه بر میگردم
تا اون موقع حواست به ات باشه
اجوما: بله ارباب
ویو موقع برگشت جونگکوک
جونگکوک رفت به سمت اتاق ات
در اتاق رو باز کرد که دید ات و بم
هر دو روی تخت دراز کشیدم و خوابیدن
جونگکوک: امکان نداره با بم خوب بشم.... ادای ات رو در میاره......
جونگکوک: وایسا ازتون عکس بگیرم
جونگکوک بم رو میگیره و میبرسه سر جای مخصوصش بعد میره پیش ات و میخوابه
ویو صبح
ویو ات
بیدار میشه و میبینه که تو بغل جونگکوکه
اولش تو شوک رفته بود
یکم صورت جونگکوک نگاه کرد
که خیلی کیوت خوابیده
یه دفعه جونگکوک چشاشو باز میکنه
که باعث میشه ات دست و پاشو گم کنه
جونگکوک: کی بیدار شدی
ات: ها.. کی.. من اها الان بیدار شدم
جونگکوک: با بم خوش گذشت
ات: چی
جونگکوک: الکی نگو که یادت نمیاد ازتون عکس
گرفتم اینا نگاه کن
ات: من نرفتم پیشش اون امدش تو اتاقم تازه من خواب بودم
جونگکوک: با حق با توعه
اجوما: ارباب جایی میخواین برین
جونگکوک: اره اجوما یکم دیگه بر میگردم
تا اون موقع حواست به ات باشه
اجوما: بله ارباب
ویو موقع برگشت جونگکوک
جونگکوک رفت به سمت اتاق ات
در اتاق رو باز کرد که دید ات و بم
هر دو روی تخت دراز کشیدم و خوابیدن
جونگکوک: امکان نداره با بم خوب بشم.... ادای ات رو در میاره......
جونگکوک: وایسا ازتون عکس بگیرم
جونگکوک بم رو میگیره و میبرسه سر جای مخصوصش بعد میره پیش ات و میخوابه
ویو صبح
ویو ات
بیدار میشه و میبینه که تو بغل جونگکوکه
اولش تو شوک رفته بود
یکم صورت جونگکوک نگاه کرد
که خیلی کیوت خوابیده
یه دفعه جونگکوک چشاشو باز میکنه
که باعث میشه ات دست و پاشو گم کنه
جونگکوک: کی بیدار شدی
ات: ها.. کی.. من اها الان بیدار شدم
جونگکوک: با بم خوش گذشت
ات: چی
جونگکوک: الکی نگو که یادت نمیاد ازتون عکس
گرفتم اینا نگاه کن
ات: من نرفتم پیشش اون امدش تو اتاقم تازه من خواب بودم
جونگکوک: با حق با توعه
- ۵.۷k
- ۲۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط