پارت

پارت ۹

جونگکوک سرشو بر میگردونه و به بم نگاه
میکنه
جونگکوک: بیا یکم از بم فاصله بگیریم
اگه تورو بزارم پایین میاد سمتت گازت میگیره
فکر کنم چون تورو اولین بارشه که میبینه
باید یه کاری کنی که دوست داشته باشه
ات: من حتا دیگه سمتش هم نمیرم چه برسه
کاری کنم که دوسم داشته باشه
جونگکوک: مطمئنم ازش خوشت میاد
ات: غیره ممکنه اصلا امکان نداره.... عصبی....
جونگکوک: باشه باشه حق با توعه
ات: عمو
جونگکوک: هوم
ات: من خوابم میاد
جونگکوک: باشه تو برو بخواب من باید برم یه جایی
ات: عوم... باشه

جونگکوک ات رو میرره تو اتاقش و بعد
ات رو میزاره روی تخت

جونگکوک: خوب بخوابی کوچولو

جونگکوک داشت از اتاق خارج میشود
که یه چیز عجیبی رو فهمید
اینکه ات هم مثل خودش روی شکمش میخوابه
براش خنده دار بود

جونگکوک: چه میشه کرد به عموش رفته

و بعد خیلی اروم در اتاق رو میبنده
دیدگاه ها (۵)

سناریو درخواستی موضوع: وقتی خوابه میریم بیرون بیدار میشه فکر...

پارت ۱۰اجوما: ارباب جایی میخواین برین جونگکوک: اره اجوما یکم...

پارت ۸ویو جونگکوک رفتم به ات بم رو نشون بدم که بم شروع کرد ب...

پارت ۷ویو جونگکوک خیلی نگران ات شدم رفتم کلید زاپاس رو برداش...

دوست پسر دمدمی مزاج

خون آشام من My vampire 🦇 part16 ات. نه جیمین پس جمع نمیکنی ن...

عشق چیز خوبیه پارت سه دستو و پاهام بسته شده بودن نمیتونستم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط