پارت۶

از زبان خودم😐

بعد از حرفای جین رفتن سمت اتاق تهیونگ و جین در زد
تهیونگ : کیه ؟
جین : منو ا/ت
تهیونگ : تو کیی؟
جین : کثافت منم جین
تهیونگ : اها بیا تو

رفتن تو که جین گفت: از الان میخوای رو بوستون تمرین کنین؟😐
تهیونگ : نمیدونم
ا/ت : نمیدونم
جین : پس اره
ا/ت :😞
جین : ا/ت ؟
ا/ت : ها...بله؟
جین : حالت خوبه؟
ا/ت : ب..بله حالم خوبه فقط باورم نمیشه که تو یه هفته این اتفاقا برام افتاد قبلا همش عکس و فیلماتونو تو گوشی و کامپیوتر میدیدم که اخر با این صحنه مواجهم که.....
تهیونگ‌ پشت حرف ا/ت رو قطع کرد
تهیونگ : گذشته ها دیگه نیستن ا/ت تو هالا باید به فکر ایندت باشی
جین : اخههه قربون اون لبخند و حرف زدناتون برم.
ا/ت :؟؟؟
تهیونگ :؟؟؟
جین : چقد دوست دارم تو لباس دومادی ببینمت تهیونگ
تهیونگ : جییییین
ا/ت : 😕!!!
جین : یلا شروع کنین .
ا/ت : یه لحظه!
جین :؟؟؟
ا/ت : میشه فعلا تو بقیش فکر کنیم فردا انجام بدیم
تهیونگ : اره فردا تو کمپانی انجام میدیم
جین : باشه هر جور دلتون خواست

از زبان ا/ت
نشستیم و داشتیم درباره نمایشمون فکر میکردیم تا شب تو اتاق موندیم که اخر تمام شد
ا/ت : اخییییش تموم شد
تهیونگ : اره دستم کنده شد
ا/ت : بهت گفتم که من بنویسم ولی نزاشتی
تهیونگ : خب دیگه نوشتم
جین : حالا برین بخوابین ساعت ۱ و نیمه
تهیونگ : ا/ت پیشم میخوابه ؟
جین : مگه قراره کجا بخوابه معلومه که پیشت مبخوابه

جین رفت بیرون و منو تهیونگ تو اتاق موندیم .

تهیونگ : ا/ت تو رو تختم بخوابم من رو زمین
ا/ت : نه من خیلی تکون میخورم تو رو تخت من رو زمین
تهیونگ : من بدتر از تو شب دست و پا میزنم و اواز میخونم گاهی وقتا هم داد میزنم
ا/ت : من به احتمال ۷۰ درصد تو خواب راه میرم و حرفای منحرفانه میزنم 😞
تهیونگ :😶😶😶
ا/ت : اینجوری نگام نکن من منحرف نیستم فقط مغزم منحرفه
تهیونگ : اصلا میدونی دوتامون رو تخت😐
ا/ت : نه من رو زمین😐
تهیونگ : باشه تو رو زمین بخواب اگه خوابیدی میام بلندت میکنم میزارمت رو تخت
ا/ت : باشه ولی اگه تو خواب فحشت دادم ناراحت نشو
تهیونگ : باشه
جوری باهم رفتار میکردیم که انگار از خیلی وقت همو میشناسیم نمیدونم ولی خیلی باهاش راحت شدم .



خب این هم از این پارت 😁
لایک و کامنت فرامونش نشه😁
فالو کنین تا فالو بشید😁

ببخشید که اسم داستانم رو نگفته بودم 😐 اسم داستان =》 { نامه ای که هیچ وقت باز نشد }