پارت ۷
از زبان تهیونگ
منتظر بودم ا/ت بخوابه که دیدم نوری از جفت تخت اومد نگاه کردم ا/ت گوشیش دستش بود . _تهیونگ:(ا/ت نخوابیدی) _ ا/ت :(منتظرم تو بخوابی) _تهیونگ :(عینکی هستی) _ ا/ت :(اره) _تهیونگ:(عینکی!)_ ا/ت :(چشمام خوشکله گزاشتم پشت ویترین)_تهیونگ:(چه عجب اخر جوابم دادی)_ا/ت:(نمیخوای بخوابی)_تهیونگ :(راستش هم خوابم نمیاد و هم منتظرم تو بخوابی)_ا/ت:(اینو داشته باش که من تا تو نخوابی من نمیخوابم)_تهیونگ:(باشه باشه نخواب تا صبح بیدار بمون)
فردا صبح از زبان ا/ت
صبح بیدار شدم ولی.....
ا/ت:(من پیشت چکار میکنم مگه نگفتم منو نیار رو تخت)_تهیونگ:(چی شده😪)_ا/ت:(😐😐😐)_تهیونگ:(دیشب هر دو خوابیدیم اخر نصف شبی بیدار شدم دیدم خوابی اوردمت روتخت)_ا/ت:(😐😐😐)
نامجون اومد داخل اتاق
نامجون:(بیدار شدین؟بیاین صبحانه بخورین میخواین برین کمپانی)_ا/ت:(زود نیست؟)_نامجون:(کجا زوده ما همیشه ساعت ۷ میریم کمپانی الان ساعت نزدیکای هشته)_ا/ت:(باشه)
رفتیم تو اشپزخونه داشتیم صبحانه میخوردیم که تهیونگ نگام میکرد تا بهش نگاه میکردم نگاهش رو ازم برمیداشت.
جونگ کوک:(اوووخییییی تهیو.....
تهیونگ یکی از موزهایی که رو میز بود رو برداشت گزاشت دهن جونگ کوک
تهیونگ:(موز بخور ساکت باش)_ا/ت:(😕😕😕)
همینطور که صبحونه میخورویم جیمین درمورد خودش قبل از اینکه یه ایدل بشه صحبت میکرد
جیمین:(راستش میدونین من بدون هیچی به سئول اومدم بدون هیچ دوستی)
که شوگا جوابش داد:(بدون هیچی لخت بودی؟😂)
که همه زدن زیر خنده😂
جیمین:(گند زدی به مومنت احساسیم)_شوگا:(😂😂😂)_جیمین:(دهنتو سرویس میکنم)
دلم یکم برا جیمین شکست که گفتم:(ادامه بده)_جیمین:(؟؟؟)_ا/ت:(دوست دارم همه چیو ازتون بشنوم)
جیمین لبخندی بهم زد و به حرف زدنش ادامه داد ولی تهیونگ انگار خوشحال نبود چند دقیقه از حرف زدن جیمین میگذشت که نگاه ساعت کردم از ۸ گزشته بود. از سرجام بلند شدم روبه تهیونگ کردم و گفتم :(تهیونگ دیر کردیم شما هم الان باید تمرین داشته باشین درسته؟)_تهیونگ :(اره)
رفتیم اماده شدیم و از خونه رفتیم بیرون.
خب این هم از این پارت 😁
لایک و کامنت فراموش نشه 😉
فالو کنین تا فالو بشید😁
منتظر بودم ا/ت بخوابه که دیدم نوری از جفت تخت اومد نگاه کردم ا/ت گوشیش دستش بود . _تهیونگ:(ا/ت نخوابیدی) _ ا/ت :(منتظرم تو بخوابی) _تهیونگ :(عینکی هستی) _ ا/ت :(اره) _تهیونگ:(عینکی!)_ ا/ت :(چشمام خوشکله گزاشتم پشت ویترین)_تهیونگ:(چه عجب اخر جوابم دادی)_ا/ت:(نمیخوای بخوابی)_تهیونگ :(راستش هم خوابم نمیاد و هم منتظرم تو بخوابی)_ا/ت:(اینو داشته باش که من تا تو نخوابی من نمیخوابم)_تهیونگ:(باشه باشه نخواب تا صبح بیدار بمون)
فردا صبح از زبان ا/ت
صبح بیدار شدم ولی.....
ا/ت:(من پیشت چکار میکنم مگه نگفتم منو نیار رو تخت)_تهیونگ:(چی شده😪)_ا/ت:(😐😐😐)_تهیونگ:(دیشب هر دو خوابیدیم اخر نصف شبی بیدار شدم دیدم خوابی اوردمت روتخت)_ا/ت:(😐😐😐)
نامجون اومد داخل اتاق
نامجون:(بیدار شدین؟بیاین صبحانه بخورین میخواین برین کمپانی)_ا/ت:(زود نیست؟)_نامجون:(کجا زوده ما همیشه ساعت ۷ میریم کمپانی الان ساعت نزدیکای هشته)_ا/ت:(باشه)
رفتیم تو اشپزخونه داشتیم صبحانه میخوردیم که تهیونگ نگام میکرد تا بهش نگاه میکردم نگاهش رو ازم برمیداشت.
جونگ کوک:(اوووخییییی تهیو.....
تهیونگ یکی از موزهایی که رو میز بود رو برداشت گزاشت دهن جونگ کوک
تهیونگ:(موز بخور ساکت باش)_ا/ت:(😕😕😕)
همینطور که صبحونه میخورویم جیمین درمورد خودش قبل از اینکه یه ایدل بشه صحبت میکرد
جیمین:(راستش میدونین من بدون هیچی به سئول اومدم بدون هیچ دوستی)
که شوگا جوابش داد:(بدون هیچی لخت بودی؟😂)
که همه زدن زیر خنده😂
جیمین:(گند زدی به مومنت احساسیم)_شوگا:(😂😂😂)_جیمین:(دهنتو سرویس میکنم)
دلم یکم برا جیمین شکست که گفتم:(ادامه بده)_جیمین:(؟؟؟)_ا/ت:(دوست دارم همه چیو ازتون بشنوم)
جیمین لبخندی بهم زد و به حرف زدنش ادامه داد ولی تهیونگ انگار خوشحال نبود چند دقیقه از حرف زدن جیمین میگذشت که نگاه ساعت کردم از ۸ گزشته بود. از سرجام بلند شدم روبه تهیونگ کردم و گفتم :(تهیونگ دیر کردیم شما هم الان باید تمرین داشته باشین درسته؟)_تهیونگ :(اره)
رفتیم اماده شدیم و از خونه رفتیم بیرون.
خب این هم از این پارت 😁
لایک و کامنت فراموش نشه 😉
فالو کنین تا فالو بشید😁
- ۵۹.۶k
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط