ʚFOR YOUɞ
ʚFOR YOUɞ
ʚPART_²²ɞ
ات: می خواست بگه ما بیشتر از این قراره همو ببوسیم
ب/ج: ولی گفت ما بیشتر
ات: جمعش کن یجوری(آروم)
جیمین: خواستم بگم بیشتر از این همو بوسیدیم
ات: آ... آره
ب/ج: خب
ب/ات: از الان بگم ات و اذیت کنی میکشمت
جیمین: نه عمو من عاشقه شم
ات:(خنده)
جونگکوک: زن داداش قراره کلی گسم بزنیم و شیر موز بخوریم
ات: واقعا گیم میزنیم
جونگکوک: معلومه که آره
ات: وایی خیلی ذوق دارم کاشکی زود تر منو بدین برم
جیمین: همین الان میبرمت پاشو
ب/ات: عه بشینید
یونا: من از الان باید دنبال لباس بگردم
ات: من عروسم تو چرا
یونا: چون یه خواهر دارم که عزوسی میکنه باید تک باشم
ات: کسی حق نداره بجز من تک باشه
یونا: چشم
همه خندیدن
دیگه جیمین اینا خواستن برن دمه دار بودن
ات: خدافظ همو خدافظ جونگکوک خدافظ جیمین
جیمین: بیا بغلم
ات: باش
ات پرید بغل جیمین و دستاشو دور گردن جیمین و پاهاشو دور کمر جیمین حلقه کرد
جیمین: میشه ب...
ات: آره
ات جیمین و بوسید
ات: خب خدافظ
جیمین: آره بریم خدافظ
جیمین اتم داشت میبرد
ات: چیکار میکنی منو بزار زمین
جیمین: باش بهم زنگ بزن نه من زنگ میزنم
ات: باش
جیمین ات و گذاشت زمین و رفتن سوار شدن و حرکت کردن
جیمین ویو
ب/ج: مثل اینکه بدجور... وایسا چیکار میکنی
جیمین: دارم زنگ میزنم ات
برداشت
جیمین: الو عشقم
ات: الو
جیمین: چیکار میکنی
ات: منتظر بودم تو زنگ بزنی ولی خیلی زوده
جیمین: دلم برات تنگ شده
ات: منم
جیمین: فردا می خوام بچه ها رو بگم که ازدواج میکنیم
ات: منم
جیمین: خیلی دوست دارم
ات: منم
جیمین: من قطع کنم تصادف نکنیم باشه
ات: عه نگو.... باش بوس
جیمین: عاشقتم بوس
قطع کرد
جونگکوک: اییی چندشا
جیمین: چیو حسودیت شد
جونگکوک: نخیرم
جیمین: باش
رسیدن پیاده شدن حرکی رفت اتاق خودش جیمین داشت به این فکر میکرد که قراره با ات ازدواج کنه بچه دارشن
پس رفت تو اتاق کوک بدون در زدن
جونگکوک: یاااا نمیگی لخت باشم
ʚPART_²²ɞ
ات: می خواست بگه ما بیشتر از این قراره همو ببوسیم
ب/ج: ولی گفت ما بیشتر
ات: جمعش کن یجوری(آروم)
جیمین: خواستم بگم بیشتر از این همو بوسیدیم
ات: آ... آره
ب/ج: خب
ب/ات: از الان بگم ات و اذیت کنی میکشمت
جیمین: نه عمو من عاشقه شم
ات:(خنده)
جونگکوک: زن داداش قراره کلی گسم بزنیم و شیر موز بخوریم
ات: واقعا گیم میزنیم
جونگکوک: معلومه که آره
ات: وایی خیلی ذوق دارم کاشکی زود تر منو بدین برم
جیمین: همین الان میبرمت پاشو
ب/ات: عه بشینید
یونا: من از الان باید دنبال لباس بگردم
ات: من عروسم تو چرا
یونا: چون یه خواهر دارم که عزوسی میکنه باید تک باشم
ات: کسی حق نداره بجز من تک باشه
یونا: چشم
همه خندیدن
دیگه جیمین اینا خواستن برن دمه دار بودن
ات: خدافظ همو خدافظ جونگکوک خدافظ جیمین
جیمین: بیا بغلم
ات: باش
ات پرید بغل جیمین و دستاشو دور گردن جیمین و پاهاشو دور کمر جیمین حلقه کرد
جیمین: میشه ب...
ات: آره
ات جیمین و بوسید
ات: خب خدافظ
جیمین: آره بریم خدافظ
جیمین اتم داشت میبرد
ات: چیکار میکنی منو بزار زمین
جیمین: باش بهم زنگ بزن نه من زنگ میزنم
ات: باش
جیمین ات و گذاشت زمین و رفتن سوار شدن و حرکت کردن
جیمین ویو
ب/ج: مثل اینکه بدجور... وایسا چیکار میکنی
جیمین: دارم زنگ میزنم ات
برداشت
جیمین: الو عشقم
ات: الو
جیمین: چیکار میکنی
ات: منتظر بودم تو زنگ بزنی ولی خیلی زوده
جیمین: دلم برات تنگ شده
ات: منم
جیمین: فردا می خوام بچه ها رو بگم که ازدواج میکنیم
ات: منم
جیمین: خیلی دوست دارم
ات: منم
جیمین: من قطع کنم تصادف نکنیم باشه
ات: عه نگو.... باش بوس
جیمین: عاشقتم بوس
قطع کرد
جونگکوک: اییی چندشا
جیمین: چیو حسودیت شد
جونگکوک: نخیرم
جیمین: باش
رسیدن پیاده شدن حرکی رفت اتاق خودش جیمین داشت به این فکر میکرد که قراره با ات ازدواج کنه بچه دارشن
پس رفت تو اتاق کوک بدون در زدن
جونگکوک: یاااا نمیگی لخت باشم
۱۳.۴k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.