ʚFOR YOUɞ
ʚFOR YOUɞ
ʚPART_²⁴ɞ
ات: خفه شو دختره احمق موهای سرشو میکنم
یونا: بابااااا
ب/ات: هعیی
جیمین ویو
جونگکوک: بابا میشه یونا پس فردا بیاد
ب/ج: آر...
جیمین: برا چی
جونگکوک: می خوام عشقمو ببینم
جیمین: وادا فا....
ب/ج:(چشم غوره)
جیمین: اهم یعنی باشه.... فردا شبم شما برید هتل ما کار داریم
جونگکوک: زن داداش بیچاره
جیمین: گگگ... میرم عشقمو ببینم
زنگ میزنه ات
جیمین: الو عشقم(جلو باباش ایناست زدش رو آیفون و یه نقشه شوم کشیده)
ات: الو نفسم چیشده
جیمین: جونگکوک گفت من خیلی می خورم
ات: که اینطور... من با اون احمق کار دارم با خواهرم میره تو رابطه به تو هم میگه زیاد مسخوری الان میام
جونگکوک: زن داداش م....
ات: خفه پسره احمق
جیمین: عصبی نشو عشقم الکی گفتم جرات نداره به من چیزی بگه
ات: اوفف
که یهو ریختن تو خونه جیمین اینا
جیمین: چی شده
هیونجین: به به سلام آقای پارک جیمین
جیمین: عوضی
ات: جیمین خوبی چیزی شده
جیمین: نه بعد زنگ میزنم
ات: اما
جیمین: گفتم زنگ میزنم(داد)
ات: باش(ترس)
قطع کرد
جیمین: باز چی می خوای ها
هیونجین: شنیدم داری داماد میشی
جیمین: باید بدونی من بزرگترین ما فیام
ب/ج: جیمین آروم باش اوکی
جونگکوک: جیمین
جیمین: اوکی آرومم
جیمین به کوک اشاره میکنه که اسلحه بده دستش
خب من یه توضیحی درباره هیونجین بدم
خب هیونجین دشمن جیمینه و چون جیمین خانوادشو کشته الان می خواد انتقام بگیره البته با ات که در ادامه فیک می فهمید
هیونجین: اومدم بهت بگفتم عشقت در خطره( آخرش رو با داد گفت)
جیمین میره و یقو هیونجین و میگیره
جیمین: عوضی دستت به ات بخوره میکشمت فهمیدی
ʚPART_²⁴ɞ
ات: خفه شو دختره احمق موهای سرشو میکنم
یونا: بابااااا
ب/ات: هعیی
جیمین ویو
جونگکوک: بابا میشه یونا پس فردا بیاد
ب/ج: آر...
جیمین: برا چی
جونگکوک: می خوام عشقمو ببینم
جیمین: وادا فا....
ب/ج:(چشم غوره)
جیمین: اهم یعنی باشه.... فردا شبم شما برید هتل ما کار داریم
جونگکوک: زن داداش بیچاره
جیمین: گگگ... میرم عشقمو ببینم
زنگ میزنه ات
جیمین: الو عشقم(جلو باباش ایناست زدش رو آیفون و یه نقشه شوم کشیده)
ات: الو نفسم چیشده
جیمین: جونگکوک گفت من خیلی می خورم
ات: که اینطور... من با اون احمق کار دارم با خواهرم میره تو رابطه به تو هم میگه زیاد مسخوری الان میام
جونگکوک: زن داداش م....
ات: خفه پسره احمق
جیمین: عصبی نشو عشقم الکی گفتم جرات نداره به من چیزی بگه
ات: اوفف
که یهو ریختن تو خونه جیمین اینا
جیمین: چی شده
هیونجین: به به سلام آقای پارک جیمین
جیمین: عوضی
ات: جیمین خوبی چیزی شده
جیمین: نه بعد زنگ میزنم
ات: اما
جیمین: گفتم زنگ میزنم(داد)
ات: باش(ترس)
قطع کرد
جیمین: باز چی می خوای ها
هیونجین: شنیدم داری داماد میشی
جیمین: باید بدونی من بزرگترین ما فیام
ب/ج: جیمین آروم باش اوکی
جونگکوک: جیمین
جیمین: اوکی آرومم
جیمین به کوک اشاره میکنه که اسلحه بده دستش
خب من یه توضیحی درباره هیونجین بدم
خب هیونجین دشمن جیمینه و چون جیمین خانوادشو کشته الان می خواد انتقام بگیره البته با ات که در ادامه فیک می فهمید
هیونجین: اومدم بهت بگفتم عشقت در خطره( آخرش رو با داد گفت)
جیمین میره و یقو هیونجین و میگیره
جیمین: عوضی دستت به ات بخوره میکشمت فهمیدی
۱۰.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.