- میگم حبیب، این آدمم جونور عجیبیه ها...
- میگم حبیب، این آدمم جونور عجیبیهها...
باید فرار کرد ازش هان، نظرت؟
- آره جمشید، فرار کن... فرار کن که من، خیلی وقته فرار کردم از جنگلشون.
- بیدلبر؟ بیدلبر که نمیشه!
- میشه، دیوونه... ببین قبرستونو، ببین شده ؛)
- اِ ، آره چقدرم زیادن، پس وقتی رفتنی شدم میگم که بیای بدرقه.
- دِ نه، نشد... لو میری آدم ساده، لو میری
- باشه پس بیخبر برم؟ فرار بیخبر، دلبر دق نکنه؟
- برو، بیخبر... بیخدافظی. دلبر هم دلش گشاد میشه برات، نخور غصه اونو... تنها نمیمونه... دیر یا زود یادش میره
باید فرار کرد ازش هان، نظرت؟
- آره جمشید، فرار کن... فرار کن که من، خیلی وقته فرار کردم از جنگلشون.
- بیدلبر؟ بیدلبر که نمیشه!
- میشه، دیوونه... ببین قبرستونو، ببین شده ؛)
- اِ ، آره چقدرم زیادن، پس وقتی رفتنی شدم میگم که بیای بدرقه.
- دِ نه، نشد... لو میری آدم ساده، لو میری
- باشه پس بیخبر برم؟ فرار بیخبر، دلبر دق نکنه؟
- برو، بیخبر... بیخدافظی. دلبر هم دلش گشاد میشه برات، نخور غصه اونو... تنها نمیمونه... دیر یا زود یادش میره
۲.۷k
۱۶ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.