اسم چند پارتی: ستاره ی من
اسم چند پارتی: ستاره ی من
پارت:3 ✩اخر✩
میهنی: اقای جئون من هنوز جوابتون رو ندادم
جونگ کوک: کی این وقتی که خواستی تموم میشه
مینهی: اطلاعی ندارم اینم خودتون بزنید با اجازه
جونگ کوک:یااااا صبر کن Troppo in questa vita (توف تو این زندگی =ایتالیایی)
(فردا)
( مینهی )
هوف بالاخره تبش خوابید لباس پوشیدم کیف، کلید و گوشیم رو برداشتم رفتم خرید وقتی برگشتم کل عمارت بهم ریخته شده بود
مینهی: اقای جئون، جونگ کوک (داد)
همون لحظه پیامی به گوشیم اومد
❏ پیام ❏
اگه میخوای رئیست زنده بمونه به این ادرس بیا دیر نکن
خرید ها از دستم افتاد سریع سوار ماشین شدم لوکیشن برای خارج از بوسان بود کم کم 25 ساعت راهه با تمام سرعت میرفتم وسط راه بغضم شکست بعد 22 ساعت رسیدم دویدم سمت در عمارتی که اونجا بود
مینهی:هق جونگ کوک هق اینجایی(گریه)
کسی منو از پشت بغل کرد
مینهی:جیغغغ هق ولم کن عوضی هق (گریه-داد)
جونگ کوک:هیسس اروم باش منم
مینهی: هق جونگ کوک حالت هق خوبه
جونگ کوک:اره حالم خوبه اخخخخ
مینهی:جونگ کوک (داد)
چراغا روشن شد
همه:تولد مبارک
جونگ کوک: تولدت مبارک ستاره ی من
مینهی: خیلی خری هق فکر کردم بلایی سرت اومده هق
سریع بغلش کردم
جونگ کوک: خیلی دوست دارم
مینهی: منم دوست دارم
(جونگ کوک)
جونگ کوک: مینهی، مینهی زنگ بزنید دکتر زود باشید
(20 مین بعد)
جونگ کوک: دکتر چی شده
دکتر: شما چه نسبتی با خانوم دارید؟
جونگ کوک: من دو... نامزدشم
دکتر: تا حالا باهم رابطه داشتید؟
جونگ کوک: میشه بگید همسرم چرا بیهوش شده
دکتر:همسرتو بارداره و بخاطر کم خوابی بیهوش شده با اجازه
با اعصبانیت رفتم داخل
جونگ کوک: از کدوم حرومزاده ای بارداری(عصبی)
مینهی:کوک برات توضیح میدم این بچه ی خودته برای یه قرارداد رفتیم بار اون روز منو تو خب منو تو باهم رابطه داشتیم
جونگ کوک: فردا میریم ازمایش میدیم
مینهی: اوکی من مشکلی ندارم
پشت به من کرد از پشت بغلش کردم
جونگ کوک: شوخی کردم کامل اون شب رو یادمه
مینهی: شب بخیر ماه من
جونگ کوک: شب بخیر ستاره ی من
[the end]
#he_so
#my_star
پارت:3 ✩اخر✩
میهنی: اقای جئون من هنوز جوابتون رو ندادم
جونگ کوک: کی این وقتی که خواستی تموم میشه
مینهی: اطلاعی ندارم اینم خودتون بزنید با اجازه
جونگ کوک:یااااا صبر کن Troppo in questa vita (توف تو این زندگی =ایتالیایی)
(فردا)
( مینهی )
هوف بالاخره تبش خوابید لباس پوشیدم کیف، کلید و گوشیم رو برداشتم رفتم خرید وقتی برگشتم کل عمارت بهم ریخته شده بود
مینهی: اقای جئون، جونگ کوک (داد)
همون لحظه پیامی به گوشیم اومد
❏ پیام ❏
اگه میخوای رئیست زنده بمونه به این ادرس بیا دیر نکن
خرید ها از دستم افتاد سریع سوار ماشین شدم لوکیشن برای خارج از بوسان بود کم کم 25 ساعت راهه با تمام سرعت میرفتم وسط راه بغضم شکست بعد 22 ساعت رسیدم دویدم سمت در عمارتی که اونجا بود
مینهی:هق جونگ کوک هق اینجایی(گریه)
کسی منو از پشت بغل کرد
مینهی:جیغغغ هق ولم کن عوضی هق (گریه-داد)
جونگ کوک:هیسس اروم باش منم
مینهی: هق جونگ کوک حالت هق خوبه
جونگ کوک:اره حالم خوبه اخخخخ
مینهی:جونگ کوک (داد)
چراغا روشن شد
همه:تولد مبارک
جونگ کوک: تولدت مبارک ستاره ی من
مینهی: خیلی خری هق فکر کردم بلایی سرت اومده هق
سریع بغلش کردم
جونگ کوک: خیلی دوست دارم
مینهی: منم دوست دارم
(جونگ کوک)
جونگ کوک: مینهی، مینهی زنگ بزنید دکتر زود باشید
(20 مین بعد)
جونگ کوک: دکتر چی شده
دکتر: شما چه نسبتی با خانوم دارید؟
جونگ کوک: من دو... نامزدشم
دکتر: تا حالا باهم رابطه داشتید؟
جونگ کوک: میشه بگید همسرم چرا بیهوش شده
دکتر:همسرتو بارداره و بخاطر کم خوابی بیهوش شده با اجازه
با اعصبانیت رفتم داخل
جونگ کوک: از کدوم حرومزاده ای بارداری(عصبی)
مینهی:کوک برات توضیح میدم این بچه ی خودته برای یه قرارداد رفتیم بار اون روز منو تو خب منو تو باهم رابطه داشتیم
جونگ کوک: فردا میریم ازمایش میدیم
مینهی: اوکی من مشکلی ندارم
پشت به من کرد از پشت بغلش کردم
جونگ کوک: شوخی کردم کامل اون شب رو یادمه
مینهی: شب بخیر ماه من
جونگ کوک: شب بخیر ستاره ی من
[the end]
#he_so
#my_star
۱۸.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.